صفحه گمنام تاریخ از خواهران مسلمان

ترجمه: استاد فضیله «پاینده»

قسمت دوم

فعالیت های خواهران مسلمان و آثار آن:

استاد لبیب البوهی در ادامه در ارتباط به فعالیت های چشمگیر خواهران مسلمان مصر می گوید که بنده از جمعی کثیر از مردان شنیده ام که خواهران برای القای دروس خویش به عقب در های منازل می رفتند،  و همراه خویش کتاب ها ومجله های اخوان را حمل می کردند، و حتی هیچ تن از برادران اخوانی آنها را نمی دید چون برای آنان شعبه های خاص طبقه اناث بود و فقط همان استاد که برای القای درس و موعظه ای انتخاب می گردید با آنها ملاقات می کرد.

دیری نگذشت که برای خواهران مسلمان شعبه های دیگر در “رمل، اسکندریه و سیدی بشر و راس التین”  تاسیس گردید، شعبه های خواهران دارای نظام و مجلس اداری خاص بود. بعد ها خواهران به گروپ های خاص تقسیم شدند…انجمن ای برای معرفی با خواهران ساحه و منطقه نزدیک هر شعبه که کارش نشر و پخش فعالیت های صحی، اجتماعی و دینی بود طوریکه خواهران و تیم شان همراه یا تحایف و حلوا ها و وسایل طبی برای دید و باز دید بانوان ساحه  عقب دروازه های شان مراجعه می کردند و همراه با اطفال شان می نشستند و مادران را در عرصه تربیت و تغذیه درست طفل رهنمایی می کردند و بعد از باز گشت تیم مذکور برای مسوولین مشکلات مربوطه به ساحه را بیان می کرد و بعد نوبت تیم ارشاد و رهنمایی می رسید و فورا به حل مشکلات بانوان و خانواده ها رسیدگی می کردند و کمک های شان شامل رسیدگی به مشکلات اقتصادی و تعلیمی و صحی و اجتماعی  می گردید و حتی تیم خاص در بین خواهران مسلمان وجود داشت که به  امور عامه چون بیان کیفیت غسل و تکفین جنازه بانوان  فعالیت می کرد و کوشش می نمود که عادات و تقالید کهنه و فرسوده را که در شریعت اصل نداشت از  جامعه دور کنند.

به این ترتیب عده یی زیاد از خانم های آگاه چون داکتران  و  معلمین  فعالیت های بخش خواهران اخوان را تعقیب می کردند و در آن اشتراک می ورزیدند.

 

دانایی و فقاهت خواهران مسلمان در عرصه دعوت الی الله:

بسیاری از خواهران مسلمان در عملی ساختن و پیاده کردن گفتار شان در میدان عمل خیلی ها حریص بودند و هرگاه کسی و لو اینکه ریس و یا هم مدرس مدرسه می بود  از قانون شان خلاف ورزی می نمود، محاسبه می کردند.

یکی از  معلمین برایم حکایت می کرد که بعضی از خواهران که تازه در دروس و محاضرات خواهران مسلمان اشتراک می کردند  عادتا با لباس های که   نیاز به تغییر داشت می آمدند و این حالت شان مرا پریشان ساخت و باسخنان غلیظ ودرشت شروع به اخطار شان کردم درین لحظه یکی از موسسین قدیمی شعبه برایم گفت: بگذار این بانوان پاکدامن را که جز رغبت و شوق شان چیزی دیگر آنان را بسوی ما نکشانده است و این انتخاب شان دلالت نمی کند جز به اینکه ایشان حب و علاقه یکجا شدن و هم مثل شدن به خواهران اخوانی شان دارند، بگذار ایشان را و هیچ گاه در نصیحت سخت مگیر. و آن معلم گفت که من شخصا از شاگردم درس بزرگی را آموختم و برایش گفتم که در قدیم گفته اند که اخطأ عمر و أصابت امرأة.

 

نمونه های زیبایی از کارنامه های خواهران مسلمان:

قصه مردانگی از خواهر است که اگر در ایام ابتدایی اسلام می زیست حتما و بلا شک  جهاد و کارنامه هایش ثبت تاریخ اسلام می گردید، و صفحات تاریخ را معطر می ساخت، و اگر با این کارنامه هایش در کشور های اروپایی می زیست برایش سرود های حماسه آفرین می سرودند و مجسمه هایش را بنا می داشتند.

این خواهر خانم بود در مرحله ششم عمرش یعنی شصت ساله در شعبه رأس التین اسکندریه و در این مرحله عمر انسان نیاز به استراحت و آرامش دارد ولی این بانوی قهرمان  با قوت که از ایمانش سرچشمه می گرفت از طلوع آفتاب تا نیمه های شب به امر به معروف و نهی از منکر   می پراخت.

یکی از نمونه های قهرمانی این خانم را استاد لبیب البوهی از یکی از محاضرین  قصه می کند که این  بانو  در شب  از شب ها نزدم آمد در حالیکه پریشان و سراسیمه بود ومن در خانه ام آمادگی استراحت را داشتم وی با سراسیمگی برایم گفت آیا می خوابی و وجان و جسمت را راحت می سازی در حالیکه زنان جاهل آله دست زنان تبشیری و مسیحی شده اند و آن زنان چیزی از اصول و مبادی دین خود نمی دانند و بانوان مسیحی جز هدف شان چیزی به نام استراحت نمی شناسند و شب و روز همراه با هدایا و حلوا در های آن زنان فقیر را می کوبند و با قلب های شان بازی میکنند و من با هر کدام از آنان ملاقات کرده ام و وعده داده ام که با یکی از علمای دین نزد شما خواهم امد پس برخیز و همراه من نزد آنان برو.

من هم بدون ضیاع وقت همراه با وی رفتم و واجب ام را ادا کردم. و شب دیگر با زنان سر خورد که در سوک میت شان ناله و گریه سر می دادند و طبل های به دست داشتند که در آن می کوبیدند و چهره های خود را سیاه کرده بودند  و این خانم قهرمان باز هم  به فکر این شد که به تنهایی نمی تواند با این همه خرافات مبارزه کند و کسی نشاید که  سخنان وی را بشنود پس به فکر رفتن نزد پولیس منطقه شد و از وی در باره تعذیب  قوم پرسید که  بالای حریم انسانها نه بلکه بالای اخلاق و حرمات دین تجاوز می کنند و آنچه را سبب غضب الله و رسولش می گردد می کنند، ولی مرد پولیس به علت اینکه نزد ما برای تعذیب چنین مجرم قانون نیست عذر خواهی نمود ولی آن بانو برایش بیان کرد که من منحیث یک پولیس نه بلکه منحیث یک مسلمان از تو کمک می خواهم و آن زنان جاهل البته که با دیدن لباس رسمی پولیس خواهند ترسید و به سخنان من گوش خواهند داد و چنین هم شد و آن زن شجاع توانست که آنها را قناعت دهد و منکر و بدعت را که به آن گرفتار بودند تقبیح نمود و از قهر و عذاب الهی ایشانرا ترسانید و شروع به تلاوت آیات از قرآن نمود واز ایشان عهد توبه را گرفت و به این ترتیب همه زنان از کرده خویش پشیمان شدند و دستان آن زن مجاهد را بوسیدند و طلب دعا کردند.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شما میتوانید از برچسب ها و ویژگی های HTML هم استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>

بالا