صلح

صلح:
نویسنده: مژده مومند
صلح، مصدر صلح، یصلح به معنی سلم است(۱) و سلم به معنی سلامتی، امنیت و آرامش به کار می رود. اسلام نیز از این ریشه مشتق بوده؛ زیرا تطبیق احکام آن مایهء آرامش و سلامتی جسمی و روحی افراد در اجتماع می باشد.
صلح از نیازمندی های مبرم جوامع بشری بوده که بدون آن نمی تواند به تکامل دست یابد؛ انسان از بدو پیدایش در بطن مادر تا زمانی که دنیا را ترک می گوید، به آن نیازمند است، تحقیقات علمی بیانگر آن است که طفل از چگونگی حالت مادر اش متأثر می گردد؛ طوری که اگر مادرش از امنیت و سلامت جسمی و روانی برخوردار باشد، طفل نیز شخصیت متوازن بار خواهد آمد، اما اگر حالت برعکس باشد، طفل نیز از آن متضرر خواهد شد(۲).
همین طور اجتماع اى که از امنیت برخوردار باشد؛ به پیشرفت های مهمی در بخش های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و علمی در سطح منطقه و جهان دست خواهد یافت؛ از این رو زمانی که به نصوص شرعی اعم از قرآن و سنت، مراجعه می کنیم، شواهد زیادی را مبنی بر اهمیت و تأثیر صلح در تکامل جوامع بشری در میآبیم؛ الله متعال می فرماید: ” والصلح خیر”(سوره نساء: ۱۲۸)، ترجمه: صلح خیر است.
در جای دیگر مؤمنان را بر آوردن صلح میان طرفین منازعه در اجتماع اسلامی، امر می نماید، چنانچه الله متعال می فرماید:” و إن طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فأصلحوا بينهما”(سوره حجرات:۹)
ترجمه: و اگر دو گروهی از مؤمنان در میان شان درگیر شدند؛ میان شان صلح آورید.
وقتی به سیرت پیامبر صلی الله علیه وسلم که الگوی بشریت هستند، مراجعه نمائیم، در میآبیم که تا چه اندازه به صلح توجه داشته و به خاطر حصول اهداف خویش، حتی با دشمنان شان حاضر به صلح شده اند؛ زیرا ایشان می دانستند که صلح کلید خیر بوده و ایشان را به اهداف شان رهنمون می کند. نمونهء بارزی که اهمیت صلح را در نزد جناب رسول الله صلی الله علیه وسلم برای ما بیان می دارد، صلح حدیبیه است. چه زیباست که لحظهء چندی به تماشای این صحنهء زیبا بنشینیم و از قدوهء خود بیآموزیم که چگونه جهت دست یابی به صلح، از موارد مهم و کلیدی شان تنازل می نمایند. صاحب کتاب الرحیق المختوم(۳) این صحنه را چنین روایت می کند: ” قریشیان، سهیل بن عمرو را برای عقد قرارداد صلح روانه کردند، وقتی آن حضرت وی را دیدند، گفتند:” قد سهل لکم أمركم أراد القوم الصلح حين بعثوا هذا الرجل” کار تان آسان شد، این جماعت قصد صلح دارند که این مرد را روانه کرده اند. سهیل آمد و بسیار با آن حضرت سخن گفت و بالآخره بر مواد صلحنامه توافق حاصل شد. آن گاه رسول اکرم صلی الله علیه وسلم، علی رضی الله عنه را خواستند تا نامهء صلح را بنویسد. بر او املاء فرمودند که بنویس: (بسم الله الرحمن الرحیم)، سهیل گفت: رحمن را که ما نمی دانیم کیست؟ بنویس: باسمک اللهم! نبی اکرم نیز فرمودند: همین عبارت نوشته شود. آن گاه املاء فرمودند:” هذا ما صالح علیه محمد رسول الله.” سهیل گفت: اگر ما می دانستیم که تو رسول خدایی؛ از رفتن به خانهء خدا ترا باز نمی داشتیم و با تو جنگ نمی کردیم! نه، بنویس: محمد بن عبدالله. آن حضرت فرمودند: “إني رسول الله و إن كذبتموني.” من رسول الله ام اگر چه شما تکذیب ام کنید. و در عین حال علی را امر کردند که بنویسد: محمد بن عبدالله و کلمهء رسول الله را محو کند، اما علی رضی الله عنه از محو آن خودداری نمود. سپس آن حضرت با دست خود شان آن را محو کردند، بالآخره نوشتن صلحنامه به اتمام رسید.”
در نتیجه این صلح، برای مؤمنين پیروزی های زیادی را در مراحل بعدی در پی داشت که بزرگترین آن فتح مکه بدون خون ریزی و جنگ بود و قرآن کریم این صلح را فتح مبین خوانده است.
این در حالی است که جانب مقابل، مشرکین بودند ، پس چه گونه است اهمیت صلح در حالتی که جانب مقابل ما برادران مؤمن ما قرار داشته باشند!
دلایل مذکور بیانگر آن است که جهت رهایی از این بدبختی های خانمانسوز و گام برداشتن به سوی رشد و ترقی ؛ لازم است تا از خواست های نفسی و منفعت های شخصی خود تنازل نموده و به سوی صلح قدم برداریم، زیرا جنگ و منازعه جز تباهی و برهم زدن سلامت و آرامش جسمی و روحی چیزی را در پی ندارد و دست یابی به رفاه و سعادت، جز با صلح ممکن نیست.
منابع: قرآن کریم
۱. أبوالفيض، محمد بن محمد، تاج العروس من جواهر القاموس(٦\٥٤٨)
۲. ام عبد الله، سعدیه عامر، اگر مادر می شوید، ص:٦٦
۳. مبارکپوری، الرحیق المختوم، ص: ٣٢٥

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شما میتوانید از برچسب ها و ویژگی های HTML هم استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>

بالا