قوام و استواري با اعتدال و ميانه روي
تعادل و ميانهروي يکي از بزرگترين ارزشهاي انساني است که الله متعال امت اسلامي را بدان متصف گردانيدهاست.
اصل اعتدال از« عدل» است، که يکي از نامهاي الله متعال بوده و ضد ظلم ميباشد و به حسب جايگاه والايي که اين ارزش دارد. الله متعال حتي هدف از رسالت پيامبرانش را برپايي عدل ميشمارد:
« لقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمْ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ» ( حديد/ ۲۵) ( به درستي فرستادگانمان را با دليل روشن فرستاديم و به آنها کتاب و ميزان فرو فرستاديم تا در بين مردم عدل را برپا دارند).
کلمه ميانهروي که درکنار تعادل بکار ميرود، در زبان عربي«الوسطيـة» گفتهميشود که به معناي ميانه هرچيزي است و حامل مفاهيمي؛ چون قوام و استواري، خير و خوبي، برتري و برگزيدگي ميباشد و به فرموده پيامبر بزرگ اسلام« خير الامور اوسطها»
و آنگاه که الله متعال امت مسلمه را توصيف ميکند، چنين ميفرمايد:« وَ كَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً» ( بقره/۱۴۳)
و همين صفت است، که به مسلمانان رسالت جهاني ميبخشد و آنان را مردمان مستقل و صاحب فکر و روش و منش براي زندگي معرفي ميکند که بايد رسالت و قانون الهي را به ديگران برسانند، زيرا اينان کسانياند، که رسول خدا پيام پروردگارشان را به آنها رسانيده و بعد از خود اين مسؤوليت را به عهده امتش گزاردهاست و با داشتن اعتدال و ميانهروي است که قابليت اداي مسؤوليت را خواهندداشت و وسطيت يعني نقطه اتصال بين ماده و معني، يعني جامع دنيا و آخرت و يعني امتي که نه زندگي مادي آن را به لجن ميکشد و نه ميل به معنويت وي را از توجه به رسالت دنيويش باز ميدارد.
و از آنجا که قوام و استواري هرچيزي درميانه آن است؛ خداوند متعال پيروان دين اسلام را به اين صفت ميخواند تا هر آنکس که به درستي به اسلام چنگ زند از کنارههاي سقوط در امان بماند. اين دين مبارک به خاطر داشتن چنين ويژگيِ برتري است، که در طول تاريخ حتي در زمان عقب نشيني و ضعف مسلمانان درعرصه نظام سياسي و اجتماعي جوانب معنويش همچنان از قوت خود بر خوردار بودهاست و به رغم تلاشهاي سکولارمآبان مبني بر اينکه بايد اسلام از شموليت و تکامل خود چشم پوشد و دين راهش را از سياست و اجتماع جدا سازد، امروزه گرايشهاي جمعي را در باب توجه به اسلام، فهم حلال و حرامها و اهتمام به چگونگي بالندگي جوانب اجتماعي و سياسي در نزد مسلمانان رو به افزايش است. اين حقيقتي است، که منصفان غربي نيز به آن درگذشته و حال اعتراف کرده و ميکنند.
ارنست گلنر جامعه شناس انگليسي ميگويد:« اسلام در برابر سکولاريزاسيون سخت ايستاده و تسلطش بر مؤمنان قومي است و امروزه نسبت به صد سال گذشته قويتر گرديدهاست؛ بنابر اين اسلام ارکان جامعه سکولاريزم را برخلاف مسيحيت نپذيرفته است؛ بلکه در زمينه سياسي به اندازهاي استوار مانده که امور مربوط به خدا و قيصر را از همديگر جدا نميداند، طوري که هرگز به مسلمانان اجازه نميدهد تا در برابر دمکراسيِ سکولاريزم تسليم گردند.»
امت وسط امتي است، بيدار و هوشيار که با چنگ زدن به ريسمان الهي، خويش را در صراط مستقيم محکم ميدارد و قدمش را با آگاهي و معرفت در مسير اصلاح خود و ديگران و رساندن پيام دين به جهانيان استوار ميدارد. به گفته شهيد سيد قطب:« امت وسط، ملت ميانه روي است در انديشه و احساس بردانستههاي خويش راکد و ايستاده نميماند. منافذ و ابواب تجربه و معرفت و آزمايش و دانش را برخود نميبندد، به دنبال هر صدايي روان نميگردد و همسان بوزينگان، مضحکان دست به تقليد نمييازد، بلکه به انديشهها برنامه و اصولي که خودش دارد چنگ ميزند و سپس به محصول فرآوردههاي فکر و تجربه مينگرد و از روي ثبوت و يقين به گلچيني و استفاده بخردانه ميپردازد و شعار هميشگي او اين است که:« حقيقت گمشده مؤمن است هر کجا بيابدش آن را بر ميدارد.»