سه اشتباه بزرگ والدين و تأثير آن بر روحيه کودک

یروزه کریمی

ذهن و روان کودک چون آئینه‌ای صاف و پاک نسبت به هر آنچه که می‌بیند و می‌شنود، از حساسیت و اثرپذیری فوق‌العاده‌ای برخوردار است، اما متأسفانه گاهي والدين فراموش می‌کنند با رفتار و تربيت خود می‌توانند شخصيت آن‌ها را شکل دهند، از اين‌رو در برخورد با ناهنجاري‌هاي رفتاري کودکان اولين سؤال بايد اين باشد که کجاي رفتار والدين اشتباه بوده که کودک از آن الگوبرداري کرده است؟

نازدانه کردن کودکان
تعداد کودکاني که به سبب تربيت غلط والدين آنچنان بدرفتار شده اند که خودخواهي و خودرأيي را به راحتي مي‌توان در آن ها ديد، اين روزها کم نيست.در مهماني‌ها و مجالس، اين دسته از کودکان به راحتی قابل شناسايي‌اند و اين موضوع حتي والدين‌شان را بسيار آزار می‌دهد، محبت بیش از اندازه به کودک شدیداً در روحیه‌ی وی تأثیر داشته و مشکلات شخصیتی را در روان او پدیده می‌آورد که معمولاً در سنين بالاتر به راحتي قابل رفع نيست و بعضي اوقات اين خصيصه تا سنين بزرگسالی نيز نمود پيدا می‌کند.

اساساً والدين بايد از همان ابتداي کودکي اين گونه رفتارهای کودک خود را کنترول کنند، تا اگر از کودکعمل غلطی سر زد، با عکس‌العمل مناسب آن را به کودک بفهمانند. اشتباه بزرگ در اين است که از کنار بهانه‌گيري‌هاي بي مورد کودک بی‌تفاوتبگذرند. کودک بايد اين آموزش را ببيند که هر رفتار زشت و ناپسندی از طرف والدين ناديده گرفته نمي‌شود.

در حقیقت بدترين شکل از توزيع قدرت در یک خانواده، در اختيار گرفتن زمام خانواده توسط فرزندان است؛ والديني که اقتدار ضعيفي دارند، در طول زمان و با بزرگ‌تر شدن فرزندان، قدرت را به آن ها تفويض مي‌کنند و اين‌جاست که کلَ ساختار خانواده دچار چالش مي‌شود. اغلب فرزنداني که در اين خانواده‌ها تربيت مي‌شوند، متخلفمی‌شوند، دچار بي بند و باري مي‌شوند، آزادي‌هاي بي حد و حصري براي خود قائل مي‌شوند و به منافع فردي خود بيش از منافع خانواده مي‌انديشند؛ بدترين پيامد تضاد و تعارض در ساختار قدرت خانواده، الگوگيري نادرست فرزندان است. اين فرزندان در زندگي خانوادگي خود به دليل الگوگيري نادرست به سمت اقتدار کامل حرکت ميکنند و مشکلاتی را به با رمی‌آوردند. کودکی که هر لحظه به مادر یا پدرش امر می‌کند و آنها هم _از روی ترحم و دلسوزی_ دستور وی را هر چه باشد، همان لحظه اجرا می‌کنند در حقیقت بذر خودکامگی و زورگویی را در نهاد کودک‌شان کاشته‌اند. طفل زمانی که بزرگ‌تر شد دلش می‌خواهد همواره به دیگران امر و نهی‌کندو توقع دارد مردم به او احترام کنند با فرضي که فضيلت هم ندارد مردم به او احترام نمي‌کنند. وقتي مردم به او احترام نکردند، آزرده خاطر مي‌شود، از جامعه طرد مي‌شود، دل مرده مي‌شود، یا با پرخاشگری و زورنمایی در برابر مردم به نوعی، عقده‌گشایی می‌کند. اگر ريشه‌يابي کنیم متوجه خواهیم شد که اين رفتار وعقده‌مندی از زمان طفولیت منشأ گرفته است، کودک همان‌طوریکه به مادر یا پدرش دستور می‌داد و فوراً اجرا می‌شد به همین ترتیب از جامعه نیز این توقعات را دارد.می‌توان ازعوامل نازدانه کردن طفل، تک پسر یا تک دختر بودن کودک، آخرین فرزند، یگانه فرزند بودن و… را نام گرفت. مثلاً در خانواده‌ای که چهار تا دختر دارد و يک پسر، اين پسر را از خود راضي، نازدانه، بی‌تربیت و متکبربار مي‌آورند که بالآخره به فردی رذل و مردم‌آزار و ظالم یا منزوی و ناسازگار تبدیل می‌شود.child-pray

نیکو خواهد بود گاهی از خود بپرسیم که محبت فرزند تا به کجا؟
پس به خود اجازه ندهید بار عصبانیت‌ها و مشکلات‌تان بر کودک بی‌خبر و معصوم‌تان فرود آید و باعث عقده‌ای شدن وی گردد و هم به کودک‌تان اجازه و فرصت ندهید که از بی‌تفاوتی‌ها و یا توجهات بیش‌ازحد تان منحرف، بی‌عفت و گستاخ شود.این موضوع را در این جمله می‌توان خلاصه کرد: خانواده مکانی است که روح فرمان برداری ومسئولیت پذیری و اجتماعی شدن باید در درون کودک پایه ریزی شود.

مقايسه کردن کودک با همسن و سالان
اين نکته را هرگز از ياد نبريد که کودکان به هيچ‌وجه از مقايسه شدن با ديگر همسن و سالان شان استقبال نمي‌کنند و بعضي اوقات اين موضوع مي‌تواند بذر کينه هاي بزرگي را در ضمير کودک بکارد. فرقي نمي کند شما کودک تان را با چه کسي مقايسه مي کنيد، در بعضي اوقات حتي مقايسه او با خواهر يا برادرش نيز همين پيامد را دارد. بايد بپذيرید که کودک شما به خوديِ خود فردي مستقل است و بايد از همين دورانِ کودکي حس اعتماد به نفس را در او ايجاد کرد. اما پديده‌ي مقايسه کردن کودکان از مهم ترين عوامل تخريب اين حس سرنوشت ساز در کودک است. در کنار اين موضوع، حسادت نيز از جمله ديگر نتایج مقايسه کردن کودکان به شمار مي‌رود. کودک شما بدون شک حس حسادت را نسبت به الگوي مورد نظر شما پيدا خواهد کرد و فرقي نمي‌کند که آن الگو برادر، خواهر يا فرد ديگري باشد. شما می‌توانید به جای این کار نکات مثبت و شایسته، صفات پسندیده و تمام خوبی‌هایی را که می‌خواهید فرزندتان دارا باشد را در قالب تشویق‌ها و تحسین‌ها به او بیاموزانید، بهترست که دختر یا پسرتان را همواره با القاب نیکو و برازنده خطاب کنید. مانند: مؤمن و متدین، قهرمان، درس‌خوان، متفکر، با پشتکار، تلاشگر و….

هرگاه کودک شما به این باور برسد که صفات و خوبی‌هایی را در خود دارد، بزودی این باور قسمتی ازاهداف و سپس جزء شخصیت او می‌شود؛ پس بجای این‌که روزی ده‌بار کارهای دیگران را به رخ فرزندتان بکشید بهتر‌است از خوبی‌هایش تقدیر کنید و انگیزه‌ی رشد و بالندگی را به او بدهید؛ نه اینکهدر عوض برطرف کردن مشکلات او، از خلاها، ضعف‌ها و شکست‌هایش سلاحی برای مقابله و سرکوب کردن وی به‌دست گیرید. این شلیک‌ها شخصیت وی را نشانه گرفته و در نهایت اعتماد به نفس را در کودک‌تان به هلاکت خواهد رساند.

آموزش دروغ مصلحتي
بعضي خانواده ها همه روزه در خانه صنوف فشرده‌ي آموزش دروغ مصلحتي براي کودکان خود برگزار مي‌کنند! بدون آن‌که متوجه باشند کودکان همچون کامره‌ی فیلم‌برداری تمامي رفتارهاي درست و غلط را ضبط مي‌کنند. دروغ‌هاي کوچک و بزرگ شما به هر دليلي به دوستان، اقوام، همسایه‌ها، همکاران و…الگويي زشت و ناپسند براي کودک‌تان است و در نهايت او را فردي دروغگو بار مي‌آورد.

به ياد داشته باشيد که دروغ را براي کودک‌تان به هر دليلي، عملي بسيار زشت و ناپسند جلوه دهيد و بايد به او راستگويي را آموزش دهيد. از اين‌رو اگر کار زشتي را براي اولين بار انجام داده و به شما حقیقت را مي‌گويد با چهره يي جدي، اما نه عصباني اول او را به دليل راستگويي‌اش تحسين کنيد و سپس از او قول بگيريد که ديگر کار ناپسندش را تکرار نکند. در صورتیکه با گفتن دروغی بخواهد اشتباهش را پنهان کند و یا چیزی را به دست آورد، هرچند هم که دلیل یا عذریا بهانه‌ایبیاورد، نباید سهل‌انگاری کنید. به او بفهمانید که دو کار نادرست را پی‌هم مرتکب شده‌است؛ یکی اینکه اشتباه اولی را انجام داده و از آن مهم‌تر اینکه خواسته با دروغ حقیقت را کتمان کند و سعی کرده تا دیگران را فریب دهد. در محيط منزل نيز به هر دليل دروغ را ممنوع کنيد و اصطلاحاتي همچون دروغ مصلحتي و… را از ادبيات خانه‌ي خود خارج کنيد. کودک باید تعفَن و گندیدگی دروغ را حس کند، برای این کار می‌توانید بعضی تشبیه‌ها و مثال‌ها را برایش بیان کنید. مانند حدیثی که عبدالله‌ بن عمر از رسول‌الله روایت می‌کند که فرمودند: زمانی‌که بنده دروغ می‌گوید فرشتگان به سبب بوی بدی که از عمل او متصاعد می‌شود، به‌‌اندازه‌ی یک میل از او دور می‌شوند؛ یا گاهی از او بپرسید آخرین دروغی که گفته‌است کِی بوده؟ و چرا؟ آیا از آن توبه کرده‌ یا نه؟ و….

در صورتیکه فرزندتان به طور کامل درک نماید که:

* دروغ هیچ توجیهی ندارد و هرگز راه نجات شده نمی‌تواند.

* فرد دروغگو نزد وجدانش، خداوند و مردم بی‌اعتبار، شرمنده و عاقبت رسوا خواهد گشت.

* دروغش را فرشته‌کاتب خواهد نوشت و روزی هویدا خواهد گشت و بخاطر آن در نزد خداوند و مخلوقات خجل خواهد شد.

و از سوی دیگر نمونه‌ی این نصایح و پند و عبرت‌ها را در عملکرد شما ببیند به توفیق خداوند، فرزندتان از شرَ این گناه نجات خواهد یافت.البته پاشیدن یک بذر نیاز به ممارست و پیگیری و تداوم تلاش شما دارد.

بزرگان گذشته سعی کرده‌اند کودکان را به راست‍‌گویی و صداقت عادت دهند؛ لذا آنان را در کودکی تلقین به صدق و راست‌گویی‌ می‌کردند. درباره‌ی برکات راست‌گویی و حق‌گرایی صرفذکر حکایت ذیل کفایت می‌کند.

امام جلیل‌القدر عبدالقادر گیلانی می‌گوید: من از دوران کودکی به صدق و راست‌گویی تربیت شده‌ام. یکبار از مکه به بغداد به منظور طلب علم حرکت کردم. مادرم برای من چهل دینار را در زیر بغل من در جامه‌ی من دوخت، تا خرج راه و سفرم نمایم و از من تعهد گرفت که راست‌گویی را همیشه پیشه‌ی خود کنم. همین‌که از سرزمین همدان بگذشتیم، گروهی از راهزنان جلوی ما را گرفتند، کاروان را نگاه داشتند و کسی مرا تعرَض نکرد. یکی از راهزنان نزد من آمد و گفت: چه چیزی همراه داری؟ گفتم: چهل دینار همراه دارم. او فکر کرد که من استهزاء می‌کنم، مرا رها کرد و برفت. دیگری آمد و پرسید: ای فقیر! چه چیزی با خود داری؟ من حقیقت را به او گفتم. مرا نزد سرگروه راهزنان بردند؛ او از من پرسید و من حقیقت را کاملاً گفتم. امر کرد تا جامه‌ی مرا بشگافند، آنچه گفته بودم یافتند. سپس گفت: چه چیزی تو را به راست‌گویی وادار نمود؟ گفتم: مادرم از من تعهد گرفته است که همیشه راست بگویم، لذا می‌ترسم مبادا عهد و پیمان مادر را بشکنم و من در عهد وی خیانت نمی‌کنم. سرگروه راهزنان با شنیدن این سخن سخت متأثر شد و احساس خوف و خشیت نمود. آنگاه فریاد برآورد و گفت: تو می‌ترسی از این که مبادا عهد مادر را بشکنی، پس من چگونه نترسم از این که چند سال است که عهد خداوند را خیانت کرده‌ام!

سپس دستور داد که هرچه از کاروان گرفته‌اند آنها را پس دهند و گفت: من دیگر به دست تو توبه می‌کنم. دزدان دیگر گفتند: شما که در دزدی سرگروه ما بودید چه خوب است که امروز در توبه کردن نیز سرگروه ما باشید، ما همگی توبه می‌کنیم. به این‌ترتیب به برکت صدق و راست‌گویی همگی توبه کردند.

منابع:
تربیت و اصلاح فرزندان……….محمد قاسم قاسمی
اولیاء و مربیان بدانند………رضا فرهادیان
تربیت سالم فرزندان……….حمیدالله حمیدی
www.women.moe.org.ir
www.med.umich.edu
www.sina-co.ir
www.beytoote.com

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شما میتوانید از برچسب ها و ویژگی های HTML هم استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>

بالا