به سوی ایجاد دعوتی میانه روانه

گزیده‌ای از کتاب میثاق شرف در دعوت

اثر: دکتر هشام الطالب

درباره نویسنده: دکترهشام یحیی الطالب، بنیانگذار مؤسسه جهانی فکر اسلامی(The International Institute of Islamic Though) است. وی متولد ۱۹۴۰م در موصل عراق، که پس از پایان تحصیلات متوسطه به انگلستان رفته و در رشته مهندسی برق از دانشگاه لیورپول انگلستان لیسانس گرفت. سپس به آمریکا رفت و سند ماستری و دکترایش را از دانشگاه پردو ایالت ایندیانا دریافت کرد. دکتر هشام الطالب از نخستین فعالان جنبش های اسلامی در آمریکای شمالی بود. وی تجاربی سودمند را در جمعیت دانشجویان مسلمان واتحادیه جهانی سازمان های اسلامی دانشجویی کسب نمود. وی نویسنده‌ی کتاب«راهنمای آموزش برای کارکنان اسلامی» (Training guide for Islamic Workers) است که به بیش از ۲۰ زبان دنیا ترجمه شده است. کتاب «میثاق شرف در دعوت» (Da’wah Covenant of Honor) نیز از آثار اوست که در این برگ، قسمت هایی از آن گزینش شده، ارائه می گردد. این کتاب فراخوانی است برای همه مسلمانان به ويژه دعوتگران، تا دستور العمل تربیتی برای اصلاح اندیشه و عمل را شکل دهند که در نهایت همدستی، درست کاری و کارآیی را افزایش داده و اختلافات، اشتباهات و نا کارایی ها را کاهش دهند.

نویسنده در مقدمه کتاب اش بیداری اسلامی را «مجموعه ای از تلاش های منظم، نا منظم، رسمی و غیر رسمی، فردی یا گروهی می داند که بازتابی فطری و اصیل بوده و نشاندهنده گرایش امت اسلامی به حقیقت و اصالت دین است.» وی به سنت های الهی و نیز حوادث سده اخیر به ویژه پس از ۲۰۰۱م اشاره کرده، این برهه از تاریخ جهان را فرصت کم یابی برای معرفی اسلام دانسته و تذکر می دهد که خداوند یاری بلاعوض نمی بخشد، بلکه باید حرکت و تلاشی درست داشت تا به نتیجه رسید. وی از فرزندان باهوش امت اسلام می خواهد که با جستجوی زمینه های جدید، هدفمندی و هم آهنگی را پدید آورند.. نویسنده بیان می کند که دلایل مشکلات سد راه فعالیت های بیداری امت، یک علت نبوده بلکه مجموعه ای از اسباب مختلف، پیچیده و به هم پیوسته است از جمله: سادگی و غفلت، شتاب زدگی، سهولت نفوذپذیری، عدم آگاهی نسبت به سنت ها و قوانین الهی، خواسته ها و امیالی که در لباس دین ظاهر می شوند در حالیکه صاحبان آن به دنبال غنیمت ها، ریاست ها و یا آشوب ها اند. لذا باید مجموعه ای از راه حل را ارائه کرد. مؤلف کتاب در مورد تهدیدها بر امت اسلام می نویسد: « اگر این نهضت از برون مورد تهدید است از درون نیز تهدید می‌شود. تهدید داخلی به مراتب از تهدید خارجی خطرناک تر و درنده تر است. اگر تهدیدات خارجی از جانب دشمنان مختلف اسلام است، تهدید داخلی از درون خود امت بر می خیزد. از فهم نادرست شان، از کج خردی ایشان، از گرایش ناهماهنگ و ناسالم نفسانی، از شتابزدگی که با سرشت اشیا هماهنگی ندارد، از آرمان‌گرایی دور از واقعیت و از موارد دیگر..»

محور نخست این کتاب به شرح «اسلامی که بدان فرا می خوانیم»اختصاص یافته است. وی در باره عقیده توحید در اسلام می نویسد: «عقیده اسلامی فصلی از یک کتاب نیست که مسلمان آن را خوانده و به فصلی دیگر بپردازد، بلکه نخستین فصل بوده که همواره همراه مسلمان بوده و مرور می شود. لذا عقیده یک حالت فکری، وجدانی و عملی یی است که تا لحظه مرگ با مسلمان همراه است. پس از خواسته های عقیده مسلمان اینست که لوازم عقیده که توحید در تمام ابعاد آنست را شناخته و نواقض آن را بداند. عجیب است که کودکان مسلمان این روزگار شکننده های وضو را می دانند اما نواقض عقیده را نمی دانند!» سپس موضوع توحید و یکپارچگی را برای امت اسلام و رهروان دعوت اسلامی واضح می سازد که عدم وجود آن عامل بی دستاوردی حرکت های اسلامی است. نویسنده در بیان دیانت مغشوش و نا خالص، آژیر خطر را به صدا در می آورد و می نویسد: «دیانت درست در واقع یعنی خردِ بیدار و قلبی سلیم که صاحبِ آن، در میان مردم با این نوع عقیده انگشت نما و الگوی محبوبِ همه، سزاوار پسندیدن و مقتدا شدن می‌شود. وقتی ما این نوع دیانت را می ستایم، از نوع مقابل آن یعنی دیانت مغشوش و ناخالص برحذر می داریم. همان دیانتی که برخاسته از عقلی مختل یا دلی مریض یا هر دوی این ها می باشد؛ از نشانه های دیانت مخصوص و ناخالص این است که به شکل ظاهری بیش از حقایق باطنی توجه می کند نوافل را به حساب فرایض خرج می کند و مصلحت شخصی خود را بر مصلحت عمومی ترجیح می دهد. از نشانه‌های دیگر آن‌، این است که صاحبان آن به خواهشات نفسی، کینه ها و نا توانایی هایشان لباس دینی می پوشانند.»

دکتر هشام الطالب در محور دوم کتاب اش تحت نام قضایای اسلامی به مسایل خانواده، زنان، آزادی، حقوق انسان و برادری انسانی در اسلام می بپردازد و اما محور سوم کتاب با نام ارتباط میان کارکنان دعوت در سطح فرد و سازمان است. وی به «اصل تکامل کار دعوی» و«احترام به تخصص ها» می پردازد. نویسنده وجود اختلاف بین دعوتگران را بدیهی دانسته می گوید:«هرگز ممکن نیست که دعوتگران همه امور خود نمونه واحدی باشند؛ به ناچار در میان شان اختلافات کوچک یا بزرگ وجود دارد. اما اگر انسان به خوبی دقت کند در می یابد که نقاط مشترک بسیاری در میان این افراد در عقیده، اخلاق، عبادات و معاملات وجود دارد که فقط دشمنی باعث از بین رفتن و نادیده گرفتن آن می شود. چون دایره اختلاف ده برابر بزرگتر از آنچه هست به چشم می آید و دایره اتفاق ده برابر کوچک تر از آنچه است، تبارز می یابد. بنابراین میان دعوتگران یک راهی که مورد اتفاق همگی است و یک حدود مشترک وجود دارد که همگی باید با آن آشنایی داشته و بدان خرسند باشند. از خلال این راه کار کنند و با شکیبایی، آرامش و دوام در پی گسترش آن باشند.» سپس از نبود وحدت اندیشه بین مسلمانان و دعوت گران سخن می زند که موجب اختلاف در اهداف، وسایل و اولویت ها شده، افزون بر آن موجب دلسردی و چه بسا نفرت و کینه توزی می گردد. دکتر هشام الطالب می نویسد:« ما ایمان داریم که هر جماعت، حزب و یا حرکت دعوی تنها گروهی از مسلمانان اند، نه همه مسلمانان، ارزش هر کدام از آنها در درست اندیشی و فعالیت های عملی آن ها است.» نویسنده در عنوانی تحت نام خصوصیت مطلوب می نویسند که:«ما باید دعوتگران دانشمند و مصلح گذشته و معاصر را دوست بداریم، برای شان دعای خیر نموده و به تأسی ازیشان راه خود را ادامه دهیم، اما هرگز نباید آن ها را به حد تقدس بزرگ بشماریم و تجارب شان را حرف به حرف دنبال کنیم به نحوی که از ویژگی های عصر خودمان غافل بمانیم.» وی از پیوند افراطی با افراد مرجع مسلمانان انتقاد می کند. اینکه « مسلمانان این افراد را معیار شناخت حق و باطل و درست و نادرست قرار دهند و این قاعده را فراموش کنند که « اشخاص را با حق می شناسیم، نه حق را با اشخاص» راه حل اینست که مردم افراد مرجع خود را با میانه روی تمام بشناسند و ایشان را با این نگاه بنگرند که آنها بشر اند و احتمال انجام کار درست و نادرست از ایشان می باشد، میزان محبت، تقدیر و ولاء با آنها باید به اندازه برحق بودن و عملی کردن سخنان شان باشد. مسلمان در طلب حق است. مرجع وسیله است و از بین رفتنی، اما اندیشه ای که هدف مورد نظر است همچنان باقی است.» نویسنده در ادامه محورسوم کتاب اش، زیر نام مرحبا به دیگران می نویسد: « اصول و احساسات ما ملکیتِ ما نیست، ما ملکیت آن ایم. بنابراین تلاش های افراد دیگری که برای اصول دینی مان کار می کنند، نباید ما را دلتنگ بسازد. اگرچه که آنها به شیوه‌ای دیگر و اجتهادات دیگری قایل باشند، بلکه باید به کارشان شادمان شویم، چون تلاش‌های آنها و ما در یک نقطه مشترک  بهم می‌آیند و آن خدمت به دعوت است…» «ما با کمال آشکارانگی و وضوح اعلام می کنیم که ثواب و راه درست در قبضه احتکار و انحصار ما نیست. دیگران را نیز از افتادن در توهم احتکار آن هشدار می‌دهیم. ما به وسایل و اهداف خود باور داریم، اما ادعا نمی کنیم که کامل ترین ها است. از کسانی که اشتباهات و کوتاهی های ما را به ما گوشزد می کنند سپاسگزاریم و استقبال می‌کنیم و به انتخاب دیگران در اهداف و وسایلش آن احترام می‌گذاریم. از همه ما تقاضا می‌رود که نیت هایمان را برای پروردگارمان خالص بگردانیم و به جستجوی ثواب باشیم به زیور شجاعت و جسارت در نوآوری و ابتکار آراسته شویم. اگر از ما اشتباهی سر زد با صراحت بدان اعتراف کنیم و اگر دیگران به راه درست روانه شدند، با کمال خوشی اظهار شادمانی کنیم.»

محور چهارم کتاب تحت نام توسعه و کارآیی بخشی در فعالیت های دعوی است. از نظر نویسنده، اولین گام در این راستا مشخص کردن اهداف فعالیت های دعوی با کمال دقت و شفافیت و به صورت نوشتاری است. او می نویسد: « از سرسخت ترین انتقاداتی که متوجه فعالیت های دعوی می شود اینست که بیش‌ترینهء دعوت گران چیزهایی که نمی خواهند را می دانند ولی چیزهایی را که می خواهند به طور دقیق نمی دانند!… تنها نیتِ نیک ضامن موفقیت نیست بلکه حسن نیت نیمی از کار و نیم دیگر درستی کار است. بنابر این افرادی که به فعالیت های دعوی می پردازند باید با آشکارانگی تمام بدانند که ایشان کیستند؟ و چه می خواهند؟» نویسنده زیر نام به سوی آینده مطرح می سازد: « دورنگری درباره آینده و برنامه ریزی برای آن، از جمله ضروریات فعالیت های دعوی است و یکی از نشانه های کمال و اسباب پیروزی آن می باشد.» وی به اصل نوآوری بینش‌مندانه باور داشته و نیز قاعده « یکجا شدن قدیم خوب و جدید سودمند» را تذکر می دهد. سپس می گوید: « در فعالیت های اسلامی باید اصول، برنامه ها، شعارها و رهبریت شان پیوسته مورد بازبینی قرار گیرد، این باز بینی در پرتو شناخت درست و نادرست، ناتوانی و مؤثریت، ممکن و ناممکن و متغیرات داخلی و جهانی سنجش شده، برخی موارد را جلو دنبال کنند، برخی اصلاح و لغو، برخی را اضافه و حذف و برخی را مهم و یا غیر مهم جلوه کنند.» نویسنده برای رشد کار ترویج روحیه مثبت اندیشی را توصیه می کند و اینگونه برای مسلمان دو دایره تاثیرگذاری و دل نگرانی را ترسیم می کند:« مسلمان در زندگی اش دو دایره دارد. دایره نخست دایره تاثیرگذاری است، یعنی اموری که فرد از عهده کار و فعالیت در آنها بر آمده و به نحوی می‌تواند برای خود و دیگران مفید واقع شود و تاثیر گذار باشد. دایره دوم دایره دل‌مشغولی است، هدف از این دایره پیگیری امور منطقه و جهان است اموری که خود فرد نمی تواند در آن تاثیر گذار باشد. مانند بلند رفتن نرخ نفت، قحطی و… مسلمان دانا باید بیشترین توجه خویش را بر دایره نخست متمرکز کند، چون در این محدوده می تواند تاثیرگذار باشد و همین جا خاستگاه مکلفیت های شرعی اوست و اما تعامل با دایره دوم باید در محدوده تنگی قرار داشته باشد به گونه ای که از آنچه در عصر زندگی وی می‌گذرد، آگاه بوده و با دیگران در ارتباط باشد، اما اگر پای فراتر از آن گذاشت، تلاش، وقت و اعصاب خود را در چیزی هدر داده است که باعث اندوه وی شده و او را یارای تغییر و اصلاح آن نمی باشد. بناً پیوسته در نگرانی، آزردگی خاطر و اندوه می ماند و چه بسا که با خود خلوت گزیند و حتی از کاری که توان انجام آن را هم دارد عقب‌نشینی می‌کند و در این مورد به خود بهانه تراشی کرده و چه بسا که کم کاری و گناه خود را به گردن تقدیر می‌اندازد. چه سخن زیبایی است که می‌گوید افراد موفق در آفرینش راه حل ها و جایگزین ها مهارت دارند و افراد ناموفق در آفرینش دلیل ها و بهانه ها.»

محور پنجم کتاب فقه دعوت نام دارد. نویسنده در این بخش به موضوعاتی چون فقه اجتهاد گروهی، فقه اختلاف با شرح اختلاف مندوب و مذموم، فقه گرایش به مذاهب فقهی، فقه مذاهب، فقه اولویت ها، فقه نتایج و پیامدها، فقه واقعیت کنونی!، فقه میانه روی و اعتدال، فقه مصالح و مفاسد، فقه سنت های الهی، فقه تدریج، فقه مرحله گرایی( تقسیم اهداف به سطوح و درجات)، فقه گزینش( توجه به ذخایر انسانی گرانبها در دعوت بیش از هم چیز)، فقه تعامل با فتنه ها( عقلانیت‌مندی دعوت) می پردازد که جای خوانش دقیق و مکرر را دارد.

در محور ششم کتاب، نویسنده قضایای سیستماتیک و روشمند را به بررسی می گیرد. نکته شروع این فصل «تفکیک اسلام و فعالیت های دعوی» است: « ما باید در بین دین اسلام و فعالیت های دعوی فرق قایل شویم، اسلام دینی است راستین، باقی و جاودان که از جانب الله متعال بوده و باطل از هیچ جهتی به آن راه ندارد و فعالیت های دعوی تلاشی است بشری که درستی و نادرستی در آن امری است پذیرفته شده.» نویسنده در این بخش کتاب به «با همیِ اخلاص و درست کاری»، «شور و هیجانِ ضابطه محور»، « دلیری و بی باکی در انجام کارها و در فروگذاری کار ها» و «اعتباردهی مسمی نه اسم» و … می پردازد. در اینجا دلیری در فروگذاری از برخی امور را به طور نمونه ذکر می کنیم:« اقدام به انجام یک کار در صورت لزوم دید واجب است و همانطور هرجا ضروری باشد فروگذاشتن یک کار نیز لازم است. حق تصمیم گیری برای انجام یا فروگذاشتن یک کار تنها از یک مرجع معتبر ساخته است یکی از ویژگی‌های آن مرجع دلاوری ستوده شده و پسندیده فرد در هر دو حالت است، اما جسارت دعوتگر در فروگذاری کار جدی تر و دشوارتر از جسارت در اقدام و انجام کارها می باشد. چون کسی که در انجام کاری دلیری می‌کند مردم برایش دست می‌زنند و بزرگش می پندارند و در مقابل کسی که کاری را فرو می گذارد مردم نسبت به او اظهار دلتنگی می‌کنند، چه بسا که دشمنانش دشنامش دهند و او را متهم کنند اما دور اندیشی وی را از جوش و خروش در مقابل شان، باز می‌دارد.

محور هفتم کتاب اهداف، ابزار و وسایل اند. او می نویسد:« اهداف اساسی، ثابت است و اهداف فرعی دوره بندی و اولویت بندی شده است. ولی رسیدن به هدف باید جدید، انعطاف‌پذیر و پیشرفته باشد و پیوسته در آن تغییر و تبدیل و دگرگونی صورت گرفته و از تجارب مسلمانان و نامسلمانان اقتباس شود، چون حکمت گمشده مومن است. به یاد داشته باشیم که هر وسیله دعوی که به کار می بندیم باید دو قاعده اساسی در آن رعایت شود نخست این که نیاز واقعی به استفاده از آن وسیله احساس شود. دوم اینکه بعد از استفاده از وسیله برآیند های خوب آن بیش از برآیند های بدِ آن باشد، وگرنه استفاده از آن مسیر درست نیست. همچنان بر ما لازم است که در برنامه هایمان اهداف همیشه اهداف بمانند و وسایل وسایل. چون اگر اهداف، جای خود را به وسیله و وسیله جای خود را به اهداف بدهد، خطر بزرگی ما را تهدید خواهد کرد.» و موضوعات دیگری که ایجاب مطالعه دقیق را می کند.

نویسنده آخرین محور کتاب را تحت نام هشدارها به پایان می برد. نخستین هشدار وی درباره تبدیل شدن رسالت دعوت به پیشه دعوت گری است. «اگر فعالیت‌های دعوی از یک رسالت به یک پیشه و حرفه تبدیل شود_چه بسا که چنین می‌شود_ ماده بر جوهر، ناکارایی بر کارایی، خودخواهی بر دیگر خواهی و انسانهایی گزافه گو و بی منطق بر انسان‌های بی منطق و منافقان بر راستگویان غلبه می‌کند. اینها همه بلاهایی اند که بر سر فعالیت‌های دعوی به درجه های متفاوتی می آیند. اما زمانی اتفاق می‌افتد که فعالیت‌های دعوی از یک رسالت به یک حرفه تبدیل شود. به این ترتیب مسلمانان را در فعالیت‌های دعوی بی‌رغبت کرده و علیه خود به دست دشمنانش سلاح قوی یی می دهد.» سپس درباره اهمیت رهبریت واحد و از دو گانگی رهبری(یکی ظاهری و دیگری پنهان) هشدار می دهد. همچنان ازخطرهای رفاه طلبی و زیاده روی عقلی، تعصب و جانب داری، عادت گرفتن دین و آیین، به عقب رفتن و سستی کردن، پنهان کاری، کلی گویی و دسیسه چینی مسلمانان و دعوتگران را بر حذر می دارد. که شرح هر یک در این بخش کتاب موجود است.

در پایان نویسنده نوشته های گهربارش را با خطابی زیبا به دعوتگران پایان می یابد: «دیگر در روی زمین کسی نمانده که با امکانات در دسترس خویش ناشی ناجی بشریت باشد مگر شما ای دعوت گران اسلام! همتراز دین باشید و همتراز عصرتان، تا ناخدایان کشتی نجات باشید. به خود نیکی کنید و به همه مردم از مسلمانان گرفته تا نامسلمانان نیز نیکی روا دارید. مسؤولیت شما عمومی است در هر زمان و مکان و میان همه انسان‌ها. دعوت شما سخن رحمت است  و بدانید که شما دعوتگران اید نه قضاوت گران.  شما به صلاح آرندگان اید، نه ماجراجویانِ بی پروا. شما شفقت کنندگان اید نه کینه توزان. پس با روحیه ای با مردم برخورد کنید که پدر با فرزندش و دکتر با بیمارش رفتار میکند نه با روحیه زندانبانی که پیوسته به فکر ستم کردن و یا با روحیه انسانی که دچار بحران روحی بوده و پیوسته به فکر انتقام گرفتن است. شما وقتی چنین باشید هم راشد اید و هم مرشد. هم راه یافتگان اید و هم راهنمایان. خواهید بود اینجاست که مردم خود زمان رهبریت شان را به اراده و میل خود با کمال خیر و نور و صلح و سلامتی به شما می دهند.»

مطالعه ژرف کتاب« میثاق شرف در دعوت» برای هریک از کهنه کاران و تازه کاران دعوت اسلامی و تک تک کارکنان فعالیت های اسلامی توصیه می شود. شما می توانید ترجمه فارسی کتاب که از قلم توانای اعضای مجمع نویسندگان –جمعیت اصلاح است، از این لینک به دست اورید: https://www.hishamaltalib.com

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شما میتوانید از برچسب ها و ویژگی های HTML هم استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>

بالا