چه وقت دخترم آماد‏ه‏ی پرکشیدن به خانۀ بخت می‏شود؟

برگردان: نادیا امینی
منبع: شبکة الألوکة
وقتی یک دختر به سن بلوغ میرسد و برای خودش خانمی میشود، آنگاه که اولین خواستگار دروازهی خانهاش را میکوبد و حرف از خواستگاری و ازدواج به میان میآید، مادر مدام از خودش میپرسد چه وقت دخترم را به خانهی بخت بفرستم؟ و چه سنی برای ازدواج مناسب است؟
واقعیت این است که تعیین یک سن مناسب برای ازدواج غیرممکن است، چرا که سن مناسب ازدواج در یک دختر با دیگری متفاوت است حتی ممکن است بین دو خواهر نیز یکسان نباشد؛ باید دانست که سن مناسب برای ازدواج یک دختر را نمیتوان از روی عرف و رسم و رواج مشخص نمود و یا به مجردیکه یک داماد ثروتمند از راه برسد خانواده فکر کنند که زمان ازدواج دخترشان فرا رسیده و چنین فرصتی را نباید از دست بدهند، و یا به این دلیل که همصنفیها و دوستانش قبل از او ازدواج نمودهاند او نیز نباید از قافله عقب بماند و یا به خاطر ترس از اینکه مبادا مجرد بودن سبب انحراف وی شود و مرتکب گناه گردد. زیرا یک ازدواج ناموفق، از انحراف وی به سمت گناه به مراتب خطرناکتر خواهد بود.
در حقیقت وقت مناسب برای ازدواج یک دختر زمانی است که برای شروع زندگی مشترک آماده باشد؛ یعنی آن وقت که همچون پرنده، پروازکردن را به خوبی یاد بگیرد. مادری که دخترش را که فقط میتواند بالهایش را برهم بزند رها میکند، نسبت به دخترش بیتوجه است و او را برای ساختن آشیانه و زندگی کردن در آن آماده نکرده است، و سپس او را بدون ، آموزش دادن و توانمند ساختن در دامان اولین دامادی میاندازد که به نظرش مناسب میآید، این دختر با دشواریهای زیادی مواجه خواهد شد و باید با مشکلات بیشماری دست و پنجه نرم کند.
بعضی از مادران گمان میکنند زمانیکه دختر توانایی انجام دادن کارهای منزل و مراقبت از خانواده را دارد میتواند به سوی آشیانه اش پر بکشد، با وجودیکه آمادگی شغلی برای دختر مهم میباشد، اما هدف این نیست که دختر در انجام همهی امور منزل مهارت کامل داشته باشد، آشپزی کردن، اتوکردن لباس، پاک نمودن منزل برق انداختن کاشیها و معطر ساختن ملحفهها را به بهترین وجه انجام دهد، بلکه همان اندازه بلد باشد که او را در نظر شوهرش شایسته جلوه دهد کفایت میکند، چرا که بعدها بیشتر این کارها را یاد خواهد گرفت، وعشق و محبتی که بعدا میان آن دو به وجود میآید بدون شک او را وادار به این کار میکند، چون او میخواهد در ادا کردن حقوق شوهرش و رعایت حال وی روز به روز بهتر باشد و اما مهمترین سؤال این است که: آیا او از نظر روحی و اجتماعی آمادهی ازدواج است؟ و آیا آمادگی کوچ کردن از خانهی پدری و زندگی کردن در خانهی دیگر جدا از خانوادهاش را دارد؟ خانهیی که باید خودش آن را مدیریت و سرپرستی کند حالآنکه قبلا تحت سرپرستی خانواده و گوش به فرمان آنها بود. آیا مفهوم ازدواج و مسؤولیتهایی را که در انتظارش است فراگرفته است؟ آیا این رابطه را مقدس میشمارد و آن را عبادتی میپندارد که به وسیلهی آن به پروردگارش تقرب میجوید؟ یا انتظار دارد که ازدواج رهایی از بعضی پریشانیهایی باشد که زندگی با خانواده آنرا به کامش تلخ کرده است؟ یا گمان میکند که ازدواج پناهگاهی است که از او در برابر نگاههای منفی مردم نسبت به دختری که ازدواجش به تأخیر افتاده است حمایت میکند؟ چه فکر میکند آیا شوهرش را باید خوشبخت کند؟ آیا گمان میکند که شوهرش فقط نیازمند شنیدن سخنان شیرین، لحظات عاشقانه و پوشیدن لباسهای جذاب و فریبنده است؟ یا قبل از همهی اینها به صبر و بردباری خانمش در برابر لغزشها و گذشتن از اشتباهاتش احتیاج دارد، و نیازمند تأیید و پشتیبانی او در شرایط سخت و بحرانی زندگی است؛ زمانیکه در آن حتی حقوق ضروری و اساسی‏اش هم حفظ نمیشود؟
از شوهرش چه خواستههایی دارد؟ و چه چیزهای باعث رضایتمندی او از شوهرش میگردد؟
آیا او با حرص و طمع فراوان همه چیز را برای خود میخواهد؛ مثلا؛ در هر رخصتی و مناسبتی انتظار دارد که به گردش و تفریح و مسافرت به دور دنیا برود؟ و مدام منتظر دریافت هدایا و تحفهها و غافلگیرشدن است؟ و توقع دارد که شوهرش عقل و دل و همهی دار و ندارش را فقط به او اختصاص بدهد؟ آیا در او کمال را میجوید، و از او توقع دارد که امکاناتی را که شوهر فلان دوست یا همصنفی‏اش برای همسرش فراهم نموده او نیز چنین کند، گویا سوگند خوده است که هیچ خانمی برتر از او نباشد. یا اینکه او آنقدر عاقل و باقناعت است که فقط چیزهای را که نیاز دارد درخواست میکند، شرایط را مدنظر میگیرد و شوهرش را با دیگران مقایسه نمیکند و میداند که تفاوتها و نقایص انسانها جزء طبیعت بشر است و کمال فقط ازآن الله است. آیا از اخلاق و دیدگاههای شوهرش بیش از هدایا و تحفههایش شادمان میشود، و به استقامت ودرست‏کاری او بیش از مکانی که در تعطیلات گذشته با دوستانش سفر نموده افتخار میکند، نظرش در مورد رابطهی زوجین چیست؟ همکاری و محبت؟ همیاری و صمیمیت؟ یا اینکه آن را رقابت بر سر رهبری و ریاست وسلطهجویی میپندارد؟ یا این را آموخته است که رهبریت و سرپرستی خانواده از آن مرد است و نباید در این مورد با او به نزاع بپردازد ( این بدان معنی نیست که کاملا چشم بسته تسلیم او گردد و کرامت انسانی و عزت نفسش را زیر پا کند). با مشکلات چگونه برخورد میکند؟ آیا آنها را از آنچه که هست بزرگتر جلوه میدهد، تعادل خود را در زمان مشکلات از دست میهد، هیچ امیدی به برطرف شدن آن ندارد و یأس و ناامیدی تمام وجودش را فرامیگیرد؟ یا خودش را در حل مشکل و درک اسباب آن ناتوان میبیند و نمیداند با چه کسی مشورت کند و چه تصمیمی بگیرد؟
یا اینکه او یک فرد آگاه و پختهایست که مشکل را همانگونه که هست میبیند آنرا شاخ و برگ نمیدهد بلکه مشکل را مورد بررسی قرارداده و علل آن را جستجو میکند تا راه حلی مناسب برای جلوگیری از بروز مشکلات و برطرف کردن آن ها بیابد؟
انتظار نمیرود که دختری جوان و کم سن و سال این مهارت را داشته باشد اما باید از خودمان بپرسیم که آیا او اهمیت مشوره کردن را میداند؟ مهمتر از آن آیا میداند که چه وقت و با چه کسی مشورت کند؟ نظر او در مورد خانوادهی شوهرش چیست؟ چگونه با آنها ارتباط برقرار میکند؟ آیا آنها را دشمنان و رقیبان خود میداند یا خانواده و دوستدارانش؟
آیا توجه نمودن مرد به خانوادهاش و تأمین نمودن نیازمندیهای شان وبرآورده کردن خواستههای شان را نشان مردانگی، شهامت و وفاداری میداند؟ یا آن را زنگ خطر و علامت شر و نشانهی هلاکت برای خودش میپندارد؟
بنا بر آنچه گفته شد واضح میگردد که تعیین یک سن معین برای ازدواج با در نظرداشت تفاوت درجه‏ی پختگی و نبوغ روحی و اجتماعی در افراد مختلف، متفاوت است، و مقیاس قابل اطمینان و تاریخ مشخصی وجود ندارد که باید حتما آن را تطبیق کنیم، اما یک مادر آگاه دخترش را برای این زندگی آماده میکند و مفهوم درست این زندگی را برایش می‏آموزاند و ارزشها و اندیشههای درست را در او نهادینه میکند؛ به علاوه خودش نیز سعی میکند برای دخترش یک الگوی نیک در زندگی باشد؛ چرا که دختر طبیعتاً مایل است در زندگی جدیدش از شخصیت مادرش پیروی کند؛ از جمله رفتار مادر با شوهرش و خانوادهی شوهر یا موضعگیری‏هایش در جریان اختلافات و مشاجرات و غیره؛ مادر میتواند چگونگی رفتار دخترش و مطابقت آنها را با اصول و مفاهیم درست بسنجد و آنها را در داخل خانواده عملی نماید طوری که رفتار نیک را ستایش و رفتار زشت را اصلاح نماید، مثلا؛ زمانیکه میبیند دخترش مشکلات را بزرگ جلوه میدهد او را از این کار برحذر بدارد و به آسانگیری تشویق نماید، و اگر میبیند که از حقش چشمپوشی میکند تا اینکه با جریان زندگی سازش ‏کند، او را گرامی بدارد، اینگونه دختر به مرحله ی رشد و کمال میرسد و شایستگی لازم را پیدا میکند که ـ به توفیق الله ــ او را در پرواز نمودن به سوی آشیانهی زندگی مشترک یاری رساند.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شما میتوانید از برچسب ها و ویژگی های HTML هم استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>

بالا