انواع قلبها و اقسام آن
از کتاب « تزکیه النفوس» نوشتهی د. احمد فرید
ترجمه و تلخیص: مسعوده جامیالاحمدی
{إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا} [الإسراء: ۳۶]
(بيگمان [انسان در برابر كارهائي كه] چشم و گوش و دل همه [و ساير اعضاء ديگر انجام ميدهند] مورد پرس و جوي از آن قرار ميگيرد).
قلب نسبت به اعضای دیگر حیثیت پادشاه حاکم بر سربازان را دارد، بگونهای که هر چه فرمان دهد اجرا کنند، و هر چه او عزم نماید را پیروی نمایند، چناچه پیامبر بزرگ میفرمایند:« آگاه باشید که در جسد پارچه گوشتی است که اگر اصلاح شد همهی جسم اصلاح میشود، و اگر به فساد کشیده شد همهی جسم را به فساد میکشد، هان و آن قلب است.»
به این سبب کسانی که قصد اصلاح امور خویش را دارند و از جمله سالکان راه حقیقتاند باید بدانند که توجه به تصحیح و راست گرداندن قلب و شناخت امراض و شیوههای علاج آن مهمترین امر در این مسیر میباشد.
قلب بر حسب حالات خویش به سه گونه تقسیم شده است: قلب صحیح و سالم، قلب مرده، و قلب مریض.
۱- قلب صحیح:
این چنین قلبی همان قلبی است که در روز قیامت کسی نجات نمییابد مگر آنیکه خداوند وی را با این قلب زنده گرداند:
{يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ. إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ } [الشعراء: ۸۸، ۸۹]
(آن روزي كه اموال، و اولاد، سودي نميرساند. بلكه تنها كسي كه با دل سالم به پيشگاه خدا آمده باشد).
در تعریف آن گفته شده است: آن قلبی است که ازهر نوع علاقه به مخالفت امر و نهی الله و هر شکی در حقانیت پیامش در امان باشد، تنها برای الله تعالی بندگی کند، و خواست، محبت، توکل، توبه، ترس، آرزو و عملش را خالص برای خداوند بگرداند، اگر دوست میدارد برای خدا دوست بدارد، واگر ناراحت و عصبانی میشود برای خدا باشد، اگر چیزی به کسی میدهد بهخاطر خدا بدهد و اگر از کسی چیزی باز میدارد نیز به خاطر خدا باشد، پیمان ببندد که در همهی کارها تنها به پیامبر اقتدا نماید و از هیچ قول و عمل و عقیدهای جز آنچه او آورده پیروی ننماید.
۲- قلب مرده:
برعکس قلب سالم است، قلبی است که پروردگارش را نمیشناسد، فرمانش را و آنچه او دوست دارد و میپسندد را اجرا نمیکند، بلکه همهی اعمالش متوقف بر شهوتها و لذایذ میباشد هرچند باعث خشم خدایش گردد، بر این اساس او بندهی غیر خداست، اگر چیزی را بپسندد به خاطر نفساش میپسندد و اگر به کسی چیزی بدهد و یا چیزی را مانع شود باز هم به دلیل علاقههای خود است، بناء خواستههای نفسانی پیشوایش و شهوتها رهبرش میباشد، نادانی او را بهپیش میراند، و غفلت مرکباش است , تمام فکرش بدست آوردن اهداف دنیوی ناپایدار می باشد و در مستی هوای نفسانی و علاقهمندی به دنیا روزگارش را سپری مینماید، اگر گاهی کسی او را بسوی خدا و زندگی بعد از مرگ فراخواند گویا صدایی از مکانی دور دست بگوشاش رسیده که خیلی هم برایش قابل تشخیص نیست، پس هرگز اجابت نمی کند، اما از هر شیطان گردنکشی به سادهگی پیروی مینماید، دنیا رمز خوشیها و ناخوشیهایش است، همنشینی با صاحب چنین قلبی بیماری است و همراهیاش چون زهر است و هلاکت .
۳- قلب مریض:
قلبی زنده است که دارای علت و مرض میباشد، و هرگاه یکی از این دو یعنی حیات و یا مرض قدرت گیرد به همان سمت میل میکند، محبت الله تعالی، ایمان و اخلاص و توکل، مسائلی است که باعث حیات این قلب گشته، و در عین زمان علاقه به شهوتها، ترجیح و حرص در بدست آوردنشان، حسد، کبر و خودبرتربینی، از جملهی بیماریهای این قلب است، بر این اساس او بین دو کشش در جزر و مد است: دعوتی که او را به سوی خدا و پیامبر و زندگی آخرت میخواند، و دعوتی که او را به سمت زندگی زودگذر دنیا رهنمود میکند، و اما او به آنی جواب مثبت میدهد که به وی نزدیکتر است .
بنابر این تقسیم قلب اول: زنده، مطمئن، نرم و آگاه است.
دومی: خشک و مرده
و سومی: مریض، گاهی به سلامتی نزدیک میشود و گاهی به بیماری.
علامات بیماری قلب:
گاهی قلب بندهای مریض میشود و این بیماری شدت مییابد اما صاحباش آگاه نمیشود، حتی گاهی قلب میمیرد و فرد نمیداند، بناء باید برای درک این وضعیتها علائم آن را بشناسیم، از جمله علامتهای بیماری و یا مرگ قلب این است که صاحباش از گناهان آزرده خاطر نمیگردد، و از اینکه حق را نشناسد و پایبند عقاید باطل خویش باشد هرگز ناراحت نیست، چرا که تا زمانی که قلب زنده باشد با ورود هرگونه زشتی متألم میشود، همانگونه که به میزان سرزندگیاش از ناآگاهی در مورد حق ناراحت میشود، و قلب مریض ناراحتی را احساس میکند اما تلخی دوا برایش جانکاه است، بنابر این ماندگاری درد را بر مشقت درمان ترجیح میدهد.
از دیگر علامتهای بیماری قلب ها پشت کردن به غذاهای مفید و روکردن به غذاهای مضر است، چرا که قلب صحیح آنچه را شفا بخش و نافع است بر مضر آزار رسان ترجیح میدهد، و مفیدترین غذای قلب: ایمان و نافعترین دوایش: قرآن است.
علامتهای صحت قلب:
از دنیا سفر میکند تا در آخرت اقامت گزیند، تا جایی که از اهل آن شمرده میشود گویا در این زمین وی غریبیاست که برای حاجتی آمده و دوباره به وطن خویش باز خواهد گشت، چنانچه عبد الله بن عمر میگفت:« در دنیا چنان باش که گویا غریب و یا مسافری.»
اما چون قلب مریض شد دنیا را ترجیح میدهد و آن را وطن خویش میشمارد و از اهل آن دانسته میشود.
صاحب قلب صحیح وقتی عبادتی از وی فوت شود بشدت آزرده خاطر میگردد بیشتر از آنچه فرد حریص بر از دست دادن مالش ناراحت شود. وی چون گرسنهای که مشتاق آب و غذاست به اجرای اوامر معبودش علاقهمند است، همهی هم وغماش یکی است و آن هم طاعت الله ، به شدت نسبت ضایع شدن وقتاش حساس است همانگونه که بخیلترین انسان نسبت به مالش چونین میباشد، چون به نماز ایستد دلواپسیهای دنیوی ترکش میکنند و او راحتی و نعمت و روشنایی و سرور قلباش را در نماز مییابد، توجهاش به تصحیح کارهایش بیش از انجام کار زیاد است،به این دلیل میکوشد تا همیشه اخلاص، خیرخواهی، پیروی از سنت، و نیکی ویژگیهای اعمالاش باشد و با وجود همهی اینها منت الله را برخود دارد، و احساس کوتاهی در مقابل وی همراه اش است.
اسباب بیماری قلب:
علت بیماری قلب فتنههایی است که به وی میرسد، و آن عبارتاند از: فتنهی شهوتها و فتنهی شبهها که اولی باعث فساد قصد و اراده میگردد و دومی باعث فساد علم و اعتقاد.
از حذیفه بن یمان روایت است که پیامبر فرمودند: « فتنهها بر قلبها بمانند بافتن حصیر، چوب، چوب عرضه میشود هر قلبی که آن را بپذیرد درآن نقطهای سیاه ایجاد میشود، و هر قلبی که آن را رد کند نقطهای سفید در آن پدیدار میگردد، تا جایی که قلب متعلق به یکی از این دو نوع میشود: قلب بسیار سیاهی که همچون کوزهای واژگون است، که نه معروفی را میشناسد ، و نه منکری را انکار میکند مگر آنچه همنوای خواهشات نفسانیاش باشد، ویا قلب سفیدی که تا زمان وجود آسمانها و زمین هیچ فتهای به آن ضرر رسانده نمیتواند.»
و قلب چون سیاه و واژگون گشت دو مرض خطرناک و مهلک را ایجاد مینماند، یکی: عدم تشخیص معروف و منکر، بگونهای که از معروف تعریفی ندارد و منکری را نیز بد نمیبیند، و اگر این مرض پیشرفت کند کار بجایی میکشد که معروف در نظرش منکر میآید و منکر معروف، سنت را بدعت میبیند و بدعت را سنت، حق را باطل میشمارد و باطل را حق. و دوم: حاکمیت هوای نقسانیاش بر آنچه پیامبر آورده، یعنی سر تسلیم در مقابل هوای نفس فرود میآورد و هرچه او خواست همان میکند.
و اما قلب سفید : نور ایمان در آن پرتو افشان است و همهی زوایایش روشن، چون فتنهای به آن داخل شود بد میبیندش و آن را رد میکند، و این کار باعث ازدیاد نورافشانی و تابندگیاش میشود.
امید است با شناخت این علائم بتوانیم آگاهانه وضعیت قلبهای خویش را برسی نماییم و با توفیق الله بیماریهای آن را برطرف کرده و مانع مرگ قلب خود شویم. آمین!