زن در سایه های تاریک رسانه ها

هایده اکبری

گاهی جالب برایم تمام میشود، که با شنیدن یا خواندن عبارت (زن در افغانستان) اولین کلمه ای که در ذهنم خطور میکند کلمه‌‌‌ٔ خشونت است. در حالی که واقعیت همه آن چیز نیست که تلقین میگردد، چون وقتي که رو می آورم به خانواده، پدر را مهربان و برادر را دلسوز می يابم، و وقتی که پا فراتر از منزل میگذارم دختران و خانمان را روانه مکتب، پوهنتون، وظایف شان می یابم.

خواهر فروزان را ستاره قرآن، سامعه را ستاره فقه، جاهده را ستاره سیرت نبی (صلی الله علیه وسلم) و شکیبا را ستاره سیرت همسران پیامبر (صلی الله علیه وسلم) می يابم، وقتی که به معامله خرید وفروش می پردازم، از مقابل القاب خواهر و مادر را می يابم وقتی که رو مي آوریم به زنان باحجاب، که حجاب شان ضمن خشونت به تصویر کشیده میشود، ایشان را مفتخر به حجاب خود و مطمئن به تعمیل احکام الهی می يابيم، اما هیچ یک اینها را در رادیو، تیلویزون، اخبار و مجله و غیره رسانه ها نمی يابيم.

پس آیا واقعیت فقط همان است که به تصویر کشیده میشود؟

این یک واقعیت انکار نا پذیراست که خشونت با انواع مختلف آن بر زنان در افغانستان صورت میگیرد، اما این کل واقعیت نیست و نه همهٔ زنان مورد خشونت قرار میگیرند ونه هم این کار یک فیصدی بزرگ را تشکیل میدهد، بلکه حوادثی است که در اکثر کشورهای غربی نمونه های بدتر آنرا مشاهده می نماییمmuslim-woman.

اگر گفته شود که: “افغانستان یک زندان بزرگ برای زنان افغان است”. این یک ظلم رسانه يي مطلق خواهد بود، که هویت و تمام ارزش های یک ملت رازیر قضاوت ناعادلانه قرار میدهد، و افکار و ارزش های یک ملت را از یک زاویه تاریک به نمایش کشیده و رخ روشن آن را با بسیار مهارت رسانه يي از انظار پنهان می نماید.

آیا اینگونه تبلیغات به روان یک ملت بخصوص زنان تأثیر نخواهد گذاشت؟ آیا اینگونه تبلیغات ملت را وادار به سبک دیدن یک سلسله ارزش های که شامل ارزش های اسلامی نیزمی گردد، نخواهد ساخت؟ آیا هر کس میتواند که از تیغ رسانه يي فکر سالم بدر ببرد؟ اگر رسانه ها واقعا مخلص اند در رابطه به بهتر سازی زندگی زنان ،پس چرا آنها را به بی حیای و بی حجابی تشویق میکنند؟ چرا آنها را به سوی آزادی که در حقیقت آزادی واقعی نبوده بلکه بردگی خواهشات نفسی میباشد، دعوت میکنند؟ چرا خانمان را وادار به بیزاری از مسؤلیت های شان میکنند؟ و چنین تلقین می نمایند که ادای مسؤلیت های زندگی یک قید است برایشان! چرا فقط از خشونت های خانوادگی و ستاره های شیطانی یاد میشود؟ چرا ازستاره های قرآنی هیچ تمجید به عمل نمی آید؟ ایا این کار خلاف اهدافشان است؟ آیا رسانه ها حد تعادل را در انعكاس واقعيت ها نباید مراعت کنند؟ و دیگراینکه هویت یک زن مسلمان افغان در میان ملت آن بی ارزش تلقین شود! خود یک خشونت روانی علیه زنان ودسیسه آماده سازی ذهنی آنها جهت پذیرش افکار غربی نخواهد بود؟

قلم را با این پرسش ها ترک میکنم چون پاسخ آنها خیلی روشن و واضح است اما فقط دید وسیع و فکر آزاد از قفس رسانه يي میخواهد و توقع برده مي شود كه ديگران و اهل قلم و بينش در پاسخ به اين سوالات قلم رنجه فرمايند و حقايق را بازگو كنند و ملت را و نسل جوان اين كشور را آگاه سازند و پرده از چهره نفاق افگنان و فسادگستران بردارند و رسانه هاي مبتذل و دين ستيز را براي ملت خود معرفي كرده و پيام دهند كه با اين رسانه ها چگونه تعامل و برخورد صورت گيرد و مسئوليت مديران خانه، جامعه و نظام در اين مورد چيست؟ و بالاخره با تداوم اين روند روبه فساد، فرجام اين كشور چه خواهد شد؟.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شما میتوانید از برچسب ها و ویژگی های HTML هم استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>

بالا