اخلاص
اخلاص يعني پاك و خالص كردن. در شريعت اسلامي و فرهنگ قرآني، اخلاص عبارت است از اجراي برنامهي زندهگي مطابق با رضاي الله متعال به گونهيي كه هيچ كس حتا تمايلات نفسي شخص در انتخاب برنامههاي زندهگي وي دخلي نداشته باشد.
برنامههاي زندهگي انسان به دو دسته تقسيم ميشود:
۱- برنامههاي كه انسان به حكم فطرت خود مجبور به انجام آن است مانند خوردن، خوابيدن و فعاليتي كه به خاطر فراهمآوري اسباب معيشت و زندهگي انجام ميدهد.
۲- برنامههاي كه انسان به حيث مخلوق عاقل و مكلف مأمور به اجراي آن است مانند نماز، روزه، امر به معروف، نهي از منكر، نصحيت و…
وقتي صحبت از اخلاص در كارها به ميان ميآيد منظور خالص ساختن نيت براي خدا در كارهاي است كه انسان به حيث موجودي عاقل، مسؤول و مكلف، مأمور به اجراي آن ميباشد. قرآن كريم در مورد ميفرمايد:
(و فرمان نيافته بودند جز اين كه خدا را بپرستند و در حالى كه به توحيد گراييدهاند دين [خود] را براى او خالص گردانند) البينة: ٥
يعني روش و طريقهي زندهگي خاص براي الله متعال باشد و هيچ موجودي ديگر در انتخاب راه و روش زندهگي انسان نقشي نداشته باشد.
اخلاص در وجود انسان به منزلهي تكيهگاهي است قوي و مستحكم كه پايداري او را در مسير حق و هدايت تضمين ميكند؛ ولي اگر انگيزهيي غير از رضاي خدا انسان را به انتخاب و گزينش راه زندهگي وادار نمايد چه بسا كه در خَم و پيچهاي اين راه پُر مخاطره و تاريك مسيري ناصواب را در پيش گيرد و تا هلاكت كامل متوجه بيراههروي خود نگردد. الله متعال ميفرمايد كه روز واپسين همهي انسانهاي گمراه ميدانند كه در زندهگي روشي نادرست را در پيش گرفته بودند، اما يادآوري آن زمان مشكلي را برطرف نميكند:
(آن روز است كه انسان پند گيرد [ولى] كجا او را جاى پندگرفتن باشد) الفجر: ٢٣
در حالي كه همهي انسانهاي گمكرده راه تا زماني كه در دنيا قرار داشتند فكرشان اين بود كه در راهي درست حركت ميكنند:
(بگو آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم * [آنان] كسانىاند كه كوشششان در زندهگى دنيا به هدر رفته و خود مىپندارند كه كار خوب انجام مىدهند) الكهف: ١٠٣ – ١٠٤
در اين جا يادآوري اين نكته ضروري است كه اخلاص در كارها بايد مسبوق به شناخت امر خدا در مورد آن باشد؛ يعني انسان در هركاري كه براي زندهگي اعم از اعتقادات، عبادات، اخلاقيات و… انجام ميدهد بايد قبل از آغاز عمل خود را از حكم و فيصلهي خداوند در مورد آن مطمئن سازد؛ زيرا اگر در مورد كاري حكم خداوند متعال منفي بود، نيت خوب انسان آن را به كاري كه نتيجهي مثبت از آن به دست آيد تبديل نميكند.
از قرآن و احاديث صحيح پيامبر اكرم (صلی الله علیه و سلم ) استنباط ميشود كه اخلاص در اعمال بندهگان بيشتر در موارد زير مطرح است:
۱- اعتقادات:
اخلاص در اين بُعد شخصيت بنده بيش از تمام ابعاد ديگر مطرح ميباشد. زيرا اگر بندهيي در باورهاي خود رضاي كسي غير از خدا را در نظر داشته باشد، اصلاً اهل ايمان به حساب نميآيد مثلاً اگر كسي به خاطر كسب رضاي يكي از دوستان خود به گويد خدا يكي است، محمد (صلی الله علیه و سلم ) پيامبر او است، قرآن كتاب خدا است و… مؤمن به شمار نميرود.
۲- عبادات:
در مورد عبادات احاديث رسول الله(صلی الله علیه و سلم ) دال بر اين است كه اگر انگيزهي عبادت به دست آوردن رضاي الله و كسب ثواب و پاداش اخروي نباشد نه اين كه ثواب و پاداشي ندارد حتا يكي از معاصي بزرگ به حساب ميآيد. چنان كه در حديثي مشهور از آن حضرت (صلی الله علیه و سلم ) آمده است:
«إِنَّ أَوَّلَ النَّاسِ يُقْضَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَيْهِ رَجُلٌ اسْتُشْهِدَ فَأُتِىَ بِهِ فَعَرَّفَهُ نِعَمَهُ فَعَرَفَهَا قَالَ فَمَا عَمِلْتَ فِيهَا قَالَ قَاتَلْتُ فِيكَ حَتَّى اسْتُشْهِدْتُ. قَالَ كَذَبْتَ وَلَكِنَّكَ قَاتَلْتَ لأَنْ يُقَالَ جَرِىءٌ. فَقَدْ قِيلَ. ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ حَتَّى أُلْقِىَ فِى النَّارِ وَرَجُلٌ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ وَعَلَّمَهُ وَقَرَأَ الْقُرْآنَ فَأُتِىَ بِهِ فَعَرَّفَهُ نِعَمَهُ فَعَرَفَهَا قَالَ فَمَا عَمِلْتَ فِيهَا قَالَ تَعَلَّمْتُ الْعِلْمَ وَعَلَّمْتُهُ وَقَرَأْتُ فِيكَ الْقُرْآنَ. قَالَ كَذَبْتَ وَلَكِنَّكَ تَعَلَّمْتَ الْعِلْمَ لِيُقَالَ عَالِمٌ. وَقَرَأْتَ الْقُرْآنَ لِيُقَالَ هُوَ قَارِئٌ. فَقَدْ قِيلَ ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ حَتَّى أُلْقِىَ فِى النَّارِ. وَرَجُلٌ وَسَّعَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَعْطَاهُ مِنْ أَصْنَافِ الْمَالِ كُلِّهِ فَأُتِىَ بِهِ فَعَرَّفَهُ نِعَمَهُ فَعَرَفَهَا قَالَ فَمَا عَمِلْتَ فِيهَا قَالَ مَا تَرَكْتُ مِنْ سَبِيلٍ تُحِبُّ أَنْ يُنْفَقَ فِيهَا إِلاَّ أَنْفَقْتُ فِيهَا لَكَ قَالَ كَذَبْتَ وَلَكِنَّكَ فَعَلْتَ لِيُقَالَ هُوَ جَوَادٌ. قِيلَ ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ ثُمَّ أُلْقِىَ فِى النَّارِ»
(اولين كساني كه روز قيامت در مورد شان فيصله صورت ميگيرد، شخصي است كه شهيد شده است؛ آورده ميشود و خداوند نعمتهاي را كه به او عطا فرموده يادآوري ميكند، او هم ميپذيرد، سپس الله تعالي ميفرمايد در برابر اين نعمتها چه كاري انجام دادهاي؟ ميگويد خدايا تا مرز شهادت در راه تو مبارزه نمودم. خداي تعالي ميفرمايد دروغ گفتي، تو جنگيدهاي تا [مردم] بگويند اين شخص دلاور است. و [در موردت] چنين گفته شد. سپس فرمان داده ميشود تا بر رويش كشانكشان به دوزخ انداخته شود. شخص ديگري كه علم آموخته و آن را آموزش داده است و قرآن ياد گرفته و آن را به ديگران تعليم داده است آورده ميشود و خداوند نعمتهايي را كه به او عطا فرموده يادآوري ميكند، او هم ميپذيرد، سپس الله تعالي ميفرمايد در برابر اين نعمتها چه كردهاي؟ در جواب ميگويد علم آموختم و آموزش دادهام و به خاطر رضاي تو قرآن ياد گرفتم و آن را تعليم دادهام. خداوند متعال ميفرمايد دروغ ميگويي، اما تو علم ياد گرفتي تا گفته شود فلاني عالم است و قرآن خواندهاي تا بگويند قاري است. [در مورد تو چنين حرفهاي] گفته شد. سپس فرمان داده ميشود تا بر رويش به زمين كشيده داخل دوزخ گردد. شخصي ديگر آورده ميشود كه به او مال و ثروت زيادي از انواع گوناگون داده شده است، خداوند متعال نعمتهاي را كه به او عطا فرموده بر ميشمارد، او هم قبول ميكند، سپس الله تعالي ميفرمايد شكر اين نعمتها را چگونه به جا آوردهاي؟ او ميگويد هيچ راهي را كه تو دوست داشتي در آن مال به مصرف رسد نگذاشتم مگر اين كه در آن راه ثروتم را به خاطر رضاي تو به مصرف رساندم، الله تعالي ميفرمايد دروغ گفتي، اما تو اين كارها را انجام دادهاي تا گفته شود سخاوتمند است و اين گفته در مورد تو در همان دنيا گفته شد، سپس دستور داده ميشود تا به رويش كشيده شده وارد جهنم گردد)
علت اين كه خداوند متعال عبادات اشخاص فوق الذكر را نميپذيرد اين است كه انجام اعمال غير خالصانهي آنها اهداف و مقاصدي را برآورده نميسازد كه الله تعالي به خاطر تحقق آن بندهگان خود را مأمور به انجام آن نموده است، بلكه اعمال عاري از اخلاص نتايجي معكوس به بار ميآورد. مثلاً الله تعالي زماني از مجاهد تلاشش را به عنوان عمل صالح ميپذيرد و به او پاداش ميدهد كه فقط به خاطر رضاي خدا جهاد كند كه در آن صورت مجاهد به هيچ چيز غير از پاداش الهي فكر نميكند و طبعاً در تمام مراحل جهاد سعي ميكند تا از قوانين تعيين شده از جانب الله متعالف تخطي ننمايد، اما اگر هدف شخص از جنگيدن با كافران رسيدن به قدرت و ثروت و يا كسب نام و شهرت باشد، در آن صورت هر لحظه به فكر رسيدن به مقصد خود بوده و چه بسا در جايي كه پاي مقاصد دنيوياش در ميان باشد اصول و مقررات شريعت الله را زير پا بگذارد و مسلماً در چنين حالتي نتيجهي مبارزهاش حاكميت دين الله نبوده بلكه رسيدن خودش به قدرت و يا ثروت و حذف ديگران از صحنه و ايجاد فتنه و فساد خواهد بود.
علم دين يكي از بزرگترين فضيلتهايي است كه ممكن است انسان در زندهگي دنيوي خود به آن دست يابد؛ در آيات و احاديث از علم به خاطر توصيف شده است كه بزرگترين وسيلهي شناختن و شناساندن الله متعال و صفات اوست كه اگر به جهت رضاي خدا فرا گرفته شود دقيقاً باعث معرفت درست الله ميشود و در جهت شناساندن خداي تعالي به كار ميرود. اما در صورتي كه علم دين به قصد فراهمآوري مال دنيا و يا رسيدن به مقام و منصب دنيايي فرا گرفته شود ميتواند به حيث نيرومندترين وسيلهي تخريب دين عمل نمايد. قرآن كريم و تاريخ اديان به وضاحت بيان ميدارند كه اديان آسماني وتعاليم انبياء علیهم السلام براي اولين بار توسط علماي غير مخلص امت شان تخريب و تحريف شده است و هميشه علماي سوء بودهاند كه با زياد كردن خرافات و بدعتها و تأويلات گوناگون دين را مطابق با خواستههاي نفس و تمايلات شهواني خود ساخته و پرداختهاند و از شريعت پاك الله چهرهي زشت به نمايش گذاردهاند.
همچنين صدقه اگر به خاطر كسب رضاي خداوند متعال باشد ميتواند مشكلات متعدد نيازمندان را رفع كند، اما اگر به خاطر جلب ستايش مردم باشد نه اين كه مشكلي را حل نميكند و نيازي را برطرف نمينمايد كه دهها گرهي تازه بر مشكلات موجود نيازمندان جامعه ميافزايد. چنان كه امروز ميبينيم در جامعهي اسلامي سرمايههاي هنگفتي به نام خدا و صدقه در راه رضاي الهي صرف ميشود اما غالباً روپيهيي از آن در راه برآوردن نياز مستمندي به كار نميرود بلكه اين گونه اعمال وسيلهيي ميشود براي دامنزدن به رقابتهاي ناسالم خودنماييها و سوءاستفادههاي سياسي، دنيوي و…
۳- اخلاقيات:
داشتن خلق نيك در آيات قرآن كريم و گفتار پيامبر اكرم (صلی الله علیه و سلم ) بسيار توصيف شده است به گونهيي كه در روز قيامت سنگين ترين وزن را در ميزان حسنات مؤمن دارد چنان كه رسول الله(صلی الله علیه و سلم ) فرمودهاند:
«إن أثقل ما وضع في ميزان المؤمن يوم القيامة خلق حسن»
(هر آيينه سنگينترين چيزي كه در روز قيامت در ميزان حسنات بندهي مؤمن قرار ميگيرد، خلق نيك است)
اگر اخلاق بندهيي به خاطر خدا خوب باشد همهي اطرافيان او از اثرات نيك اخلاق وي مستفيد شده ميتوانند، ولي اگر انسان فضايل اخلاقي را به انگيزهي غير رضاي الله رعايت كند، طبعاً در صورتي كه آن انگيزه و سبب بر طرف شود از اخلاق خوب نيز خبري نخواهد بود.
پيامبران الهي ميآمدند تا بعد از ايمان و باور به ذات يگانه، مردم را به اخلاص دعوت كنند تا در زمين خدا جاي فتنه و فساد را صلح و صميميت بگيرد و بندهگان خدا به جاي صرف وقت در راه ساخت و ساز سلاحهاي مرگبار به آباداني و ترقي زمين و عوض طراحي مرگابزار به ساختن وسايل رفاه و آسايش انسانها فكر كنند.
حضرت محمد (صلی الله علیه و سلم ) در مدت ۲۳ سال پيامبري خود تلاشهاي زيادي را به خاطر ريشهدار كردن اخلاص در روح و روان اصحاب خويش مبذول داشت تا بالآخره موفق شد از آنان الگوهاي تمام عياري جهت معرفي دين خدا بسازد و براي بشريت ارائه كند. الله تعالي خطاب به آنان ميفرمايد:
(پس اگر آنان [هم] به آن چه شما بدان ايمان آوردهايد ايمان آوردند قطعاً هدايتشدهاند ولى اگر روى برتافتند جز اين نيست كه سر ستيز [و جدايى] دارند و به زودى خداوند [شر] آنان را از تو كفايتخواهد كرد كه اوشنواى داناست) البقرة: ١٣٧
بنابراين اخلاص كه بعد از ايمان بزرگترين صفت ياران رسول الله(صلی الله علیه و سلم ) بود و متأسفانه در نسلهاي بعدي مسلمانان رو به كاهش نهاد يكي از دقيقترين معيارهاي شناسايي پيروان راستين رسول الله است؛ چون اگر در وجود بندهيي اخلاص نباشد نه ميتواند قدمي در راه خدمت به دين خدا بردارد و نه قادر خواهد بود تا از دين پاك الهي به خوبي نمايندهگي كند؛ بلكه همهي كارها و فعاليتهايش كه ممكن است در خيلي از موارد رنگ ديني به خود گرفته باشد به ضرر دين تمام گردد و بسياري از خرابكاريهايش به پاي دين نوشته شود.
نویسنده : امین الله معتصم
کتاب : اوصاف پیروان راستین پیامبر (صلی الله علیه و سلم )