جدایی همسران و عوامل آن
جدایی همسران و عوامل آن
نوشته: آرزو سعیدی
خانواده ستون اصلي جامعه را تشکيل ميدهد، جامعهيي مؤفق است که خانوادههاي منسجم داشتهباشد. خانوادههاي از هم پاشيده؛ جامعهيي از هم پاشيده را تشکيل ميدهند. در يک جامعه هر چه فروپاشي خانوادهگي بيشتر باشد، ميزان آسيب پذيري آن جامعه نيز بيشتر ميگردد.
مسأله جدايي زن و شوهر قبلاً درجامعه ما کمتر ديده ميشد؛ اما امروزه طبق آمارها سال به سال افزايش ميابد، که به شکلهاي مختلف مثل: طلاق، تفريق، خلع و … انجام ميگيرد. جدايي زن و شوهر به خودي خود محکوم نيست و قبيح شمرده نميشود؛ ميتوان آن را گاهي به عنوان آخرين راه حل ارائه کرد؛ اما زماني قابل تشويش و تأمل است که اين پديده زياد شود و به بهانههاي خيلي پوچ خانوادهها از هم بپاشند. اين مسأله زماني قلب را به درد ميآورد، که بيشترين مراجعين در محکمه درخواست جدايي دارند؛ به دلايل بسيار پوچ و بيهوده اين درخواست را مطرح ميکنند که حاکي از هم گسيختگي فرهنگي در بين مردم ما ميباشد.
شايد در افغانستان به مانند کشورهاي همسايه ميزان طلاق و ديگر انواع جدايي سرسام آور نباشد، اما به لحاظ اينکه در حال افزايش است بايد مورد توجه قرارگيرد و ريشهيابي گردد، تا قبل از اينکه خيلي دير شود بتوانيم مانع آن گرديم و به اين موضوعتوجه کنيم، که جدايي يک راه حل است براي رهايي از مشکلات و اختلافات؛ اما به عنوان آخرين راه حل.
چه عواملي باعث جدايي همسران ميگردد؟
اصولاً اختلافات بين زن و شوهر باعث جدايي ميگردد، لذا به عوامل اختلاف قرار ذيل ميپردازيم.
ازعمده ترينها:
- ازدواج جبري: ازدواجهاي اجباري سرچشمه مشکلات در زندهگي زناشويي ميباشد؛ چرا که ازدواجي که از روي رضايت انجام نشده باشد؛ باعث توليد عقده و کينه گرديده و هر کدام از همسران به دنبال بهانه جويي بوده و با کوچکترين مسأله جار و جنجال را به راه مي اندازند. خانواده ها بايد اين موضوع را جدي گرفته و باعث تشکيل خانوادههاي از هم گسسته نگردند.
- سطح فرهنگي و تحصيلي متفاوت: دو نفر ازخانوادههاي متفاوت و داراي سطوح مختلف تحصيلي کمتر قادر به درک همديگر و همديگرپذيري ميگردند. هر کدام نظر به سطح فرهنگي و تحصيلي توقعات متفاوتي دارند، اين مسأله باعث اختلافات و بالاخره منجر به جدايي ميگردد؛ کفائت(هم کفو بودن) زن و شوهر خيلي از مشکلات را رفع ميکند.
- توقعات بيجا و زياد: در قدم نخست عدم شناخت حقوق و مسؤوليتهاي همديگر سبب ميشود، تا طرفين از همديگر توقعات بيجا و بيش ازمسؤوليتهايش داشتهباشد و در قدم دوم با وجود سطح پايين اقتصادي جامعه ما، ارائه الگوهاي مصرفي کشورهاي خارجي از طريق سريالها و فيلمها باعث ميگردد، تا همسران از يکديگر توقعاتي داشتهباشند که در استطاعتشان نباشد. اين گونه توقعات بيخود، باعث اختلافات و بالاخره فروپاشي خانواده ميگردد. حکايتها در اين مورد زياد است که حتي توقعات زياد باعث خودکشي و خودسوزي يکي از طرفين شدهاست. واقعه مرد جواني که چند روز بعد از عروسي خودش را حلق آويز کرد و واقعاتي از دختران جوان که به خاطر توقعات خيلي پوچ دست به خودکشي يا خودسوزي زدند.
- انحرافات اخلاقي: عدم التزام به معيارهاي شرعي در زوجيت، تنوع طلبي در زندهگي و عدم پايبندي به عقد نکاح باعث اختلافات شديد خانوادهگي ميگردد، که اينها همه در نتيجه اختلاط زنان و مردان در محيطهاي کاري و تحصيلي، عدم احتياط در برخوردهاي بين دو جنس، نشر و پخش فيلمها و سريالها و برنامههاي به اصطلاح تفريحي و مبتذل بوجود آمدهاست. اين عوامل باعث تحريک مردان و زنان گرديده و آنان را وادار به عدم التزام به رابطه زناشويي ميکند. افسار گسيختگيِ شهوت، خانواده را متلاشي ميکند و مجالي براي خوشبختي فرزندان در آغوش خانواده نميدهد.
- دعوت به تجرد: امروزه کم کم در جامعه ما مسأله تجرد و فرار از تأهل باب شدهاست. طبيعتاً ازدواج يک سلسله مسؤوليتهايي را بردوش فرد ميگذارد و او را تا اندازهاي محدودتر ميکند؛ لذا امروزه جوانان به آزادي از بند ازدواج تشويق ميشوند و اينان گمان ميکنند که ازدواج مانع و سد پيشرفتشان خواهد گرديد؛ بنابر اين ميکوشند تا خود را از اين بند نجات بدهند.
دور شدن از تعاليم ديني، ما را اينگونه خودخواه نمودهاست، تا جايي که حتي به آواره شدن فرزندان خود هم نيانديشيم. به هر حال فرار از مسؤوليتهاي ازدواج نيز يکي ازعوامل جدايي بين زن و شوهر ميباشد.
چند عامل فوق ازجمله مهمترين عوامل درخواست جدايي از محکمه درجامعه ميباشد.
در اسلام به مسأله تشکيل خانواده و حفظ کيان خانواده توجه جدي صورت گرفتهاست، چرا که خانواده در حقيقت تربيت گاه نسل آينده ميباشد و نسل آينده براي تربيه سالم نياز به فضاي آرام و رسيدهگي مناسب دارد و از قضاء بيشترين آسيب را ازجدايي زن و شوهر فرزندان آن خانواده متحمل ميگردند.
آسيبپذيري فرزندان و جامعه از ازدياد فروپاشي خانوادهها، ما را بر آن وا ميدارد که به اين مسأله به صورت جدي اهتمام بورزيم، به دنبال رفع آن باشيم، هرکدام براي صلح بين همسران تلاش نماييم، آموزههاي شرعي را به خانوادهها برسانيم، آنان را به صبر و حسن تأمل توصيه کنيم و مسؤوليتهايشان را در قبال فرزندان و جامعه گوش زد نماييم؛ چرا که جامعه سالم وابسته به خانواده سالم ميباشد.