خطای دیگران را عفو کنید!
ناصرالدين نوری
ترجمه: مؤمن حکيمی
در تعلیماتی که پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد فضایل اخلاقی به امت خویش داده اند امانت داری، وفا به عهد، بجا آوردن وعده. و عطا و بخش در راه الله متعال برازندگی بیشتر دارد. عطا یا دادن در راه الله به این معناست که آنچه الله عزوجل به ما داده است آنرا امانت الهی تلقی کرده و با کمال فیاضی، سخاوت و کرم بالای دیگران مصرف کنیم. بر اساس آموزه های نبوی دادن و خرج کردن تنها مربوط به مال و سرمایه نمی باشد، بلکه دامنۀ آن خیلی وسیع است. درین دایره هر نوع مدد رسانی به بندگان، مانند سواری دادن به کسی، مال و متاع کسی را انتقال دادن، انداختن آب از دلو خود به دلو دیگران، سنگ و خار و سایر اشیای مضر را از راه دور کردن، سخن نیک گفتن حتی باز داشتن آزار و اذیت خود از دیگران تمام اینها در تعریف صدقه شامل میباشد.
یک جانب خیلی مهم در سخاوت، عفو کردن دیگران است. عفو کردن ظاهراً مربوط مال دادن نمیشود. ولی این سینۀ فراخ، سخاوت و قلب پاک است که ما را به مقامی میرساند که آنچه را الله عزوجل نزد ما گذاشته است، آنرا منحصر به خود ندانیم، بلکه به دیگران نیز بدهیم. همین فیاضی و طهارت قلبی تقاضا میکند اگر از جانب کسی خطایی در حق ما صورت گیرد، و یا تکلیف و ضرری به ما برساند و یا به کسی قرض دهیم و او توان بازپرداخته آنرا نداشته باشد از وسعت و گذشت کار گرفته راه عفو، آسانی و گذشت را اختیار کنیم.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلَى الْمِنْبَرِ:أَلا أُنَبِّئُكُمْ بِشِرَارِكُمْ؟قَالُوا: بَلَى، إِنْ شِئْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ:فَإِنَّ شِرَارَكُمُ الَّذِي يَنْزِلُ وَحْدَهُ، وَيَجْلِدُ عَبْدَهُ، وَيَمْنَعُ رِفْدَهُ، قَالَ:أَفَلا أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِكُمْ؟قَالُوا: بَلَى إِنْ شِئْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ:مَنْ يُبْغِضُ النَّاسَ وَيُبْغُضُونَهُ، قَالَ: أَوَ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِكُمْ؟قَالُوا: بَلَى إِنْ شِئْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ:الَّذِينَ لا يَقْبَلُونَ عَثْرَةً، وَلا يَقْبَلُونَ مَعْذِرَةً، وَلا يَغْفِرُونَ ذَنْبًا، قَالَ: أَفَلا أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِكَ؟قَالُوا: بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ:مَنْ لا يُرْجَى خَيْرُهُ، وَلا يُؤْمَنُ شَرُّهُ. (المعجم الكبير للطبراني)
حدیثی که حضور شما تقدیم گردید، شامل همین فیاضی، سخاوت و گذشت از خطای دیگران میباشد و مضمون آن با الفاظ مختلف مختلف در بیشتر کتاب های حدیث ذکر شده است
از ابن عباس رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم بالای منبر ایستاده بودند و فرمودند: آیا شما را از بدترین تان خبر دهم؟ گفتند: بلی یا رسول الله اگر خواسته باشی. فرمودند: آنکه به تنهایی تنها میزیید(فقط به خود فکر میکند) غلام و مزدور خود را میزند و مهمانی و طعام خود را از دیگران مینع میکند. باز فرمودند: آیا بدتر ازین را برایتان بگویم؟ گفتند بلی اگر خواسته باشی یا رسول الله. فرمودند: آنکه مردم را بد میبیند و مردم او را بد می بیند. باز گفت: «آیا بدتر این را برایتان بگویم؟گفتند : بلی یارسول الله اگر خواسته باشی. فرمودند: کسانی که از خطا و لغزش دیگران نمیگذرند و عذر کسی را قبول نمیکنند و گناه کسی را عفو نمی کنند. باز فرمودند : آیا بدتر ازین را برایتان خبر دهم؟ گفتند: بلی یا رسول الله . ایشان فرمودند: آنکه هیچ خیری از او انتظار نمیرود و از شرش کسی خود را در امان احساس نمیکند.
این حدیث خیلی جامع بوده و موضوعات مختلف را بیان میکند. اما مضمون اساسی آن یکی است و آن اینکه انسان در برابر دیگران با سخاوت و مروت تمام برخورد نماید، آزمند و خود خواه نباشد، همه چیز را برای خود نخواهد، بلکه آنچه را الله عزوجل برایش داده است، بجای جمع کردن و بار بار شمردن آن، در راه الله متعال بمصرف برساند، مال خود را هم بدهد، روش خوب هم در پیش گیرد و کوتاهی های دیگران را عفو نیز کند.
ایشان سخن خود را به شیوۀ خیلی دلچسپ آغاز نموده و با طرح سؤال از صحابۀ کرام میپرسد که بدترین انسان چه کسی است؟ بعد از آن خودش توضیح میدهد که بدترین انسان کسی است که«ینزل وحده» ترجمۀ لفظی آن چنانچه تذکر یافت اینست که به تنها منزل میگزیند. اما در محاورۀ عربی «ینزل» هم به معنای مهمان شدن میآید و هم به معنای میزبانی استعمال میگردد. چنانچه میگویند «ألا تنزل بنا» آیا مهمان ما نمی شوی، یا آیا نزد ما منزل نمیگیری؟ لذا منزل گرفتن نزد کسی به معنای مهمان شدن نزد او می باشد. و هم به معنای مهمانی دادن به او میآید. مراد و مقصد درین حدیث اینست که مال، خوراک، نوشاک، توجه و فکر و هر چیز او منحصر به خودش و فقط در خدمت خودش میباشد. او خود را مهمان میسازد و همیشه درین فکر است که چگونه مال بدست آورد، چه بخورد، به زن و فرزند خود چه بدهد… خلاصه اینکه فقط بخود میاندیشد و همیشه خود را مینگرد.AfwaEkhata
بدتر از آن رفتار و عملکرد انسان دیگری را ذکر مینماید که در برابر خادم و غلام حود در پیش گرفته است. درین حدیث کلمۀ «عبد» ذکر شده است که به معنای غلام است. البته در عصر حاضر که غلامی وجود ندارد، این کلمه را میتوان به معنای خادم نیز بکار برد. و در جمع خادم آنکه خدمتگار شخصی است، آنکه در دفتر ملازم است، آنکه در فابریکه و کارخانه کار میکند خلاصه تمام زیردستان شامل میگردد. و «یجلد» شامل هر نوع برخورد داشت و بیرحمانه می گردد یعنی با زیردستان خود برخورد بیرحمانه و درشت دارد. آنها را می زند، توهین میکند، برخورد غیر انسانی مینماید، دشنام میدهد و اگر خطایی را مرتکب شوند بالای شان خشم میگیرد… تمام این سلوک را در برابر زیر دستان خویش روا میدارد.
«یمنع رفده» یعنی عطایا و بخشش خود را باز میدارد، مالی را که الله متعال برایش داده است حق محتاجان را به سخاوتمندی و کرم اداء نمی کند.
اگر درین حدیث مبارک دقت کنیم میبینیم که مضمون آن به یک ترتیب خاصی به پیش میرود، خودخواهی، بدرفتاری با دیگران، آنها را حقیر شمردن، و مالی را که الله متعال داده است از دیگران منع کردن، تمام اینها نواقصی اند که درینجا تذکر یافته است این نواقص زمانی که عمیقتر شود، بدی های بیشتر از آن نشئت می کند و انسان را از بدی به سوی بدتر سوق میدهد.
رسول الله صلی الله علیه و سلم بعد ازین میپرسند که آیا در مورد انسان بدتر ازین برایتان بگویم؟ این شیوۀ خیلی دلچسپ و مؤثر تعلیم و تربیت است که پیامبر علیه السلام آنرا در پیش گرفته اند. یعنی سوال کردن تا مردم متوجه شوند، بعد از آن جواب دادن و مختصر گفتن شیوه ایست که سخن را اعماق قلب انسانها جابجا میسازد. ازین شیوه بیان انسان هم میآموزد و هم متأثر گردیده و آماده عمل کردن میشوند. در جواب این سوال صحابه کرام عرض کردند که بلی حتماً بگوئید. ایشان فرمودند: شخصی است که مردم را بد می بیند و مردم او را بد می بیند. یعنی زمانی که انسان دیگران را احترام نمیگذارد، خدمت نمیکند و با آنها محبت نمیورزد، مردم نیز با او محبت و احترام نمیکنند. و زمانی که انسان با مردم دشمنی میکند، مردم نیز با او دشمنی مینماید. چه این دشمنی با اقربا باشد یا با اعضای خانواده و یا همنشینان و یا اهل محله و قریه، این نوع برخورد و سلوک نتیجۀ حتمی خود خواهی و آزمندی خواهد بود. این گونه انسان امداد و دستگیری مردم خود را از قطع میکند و زمانی که دیگران زیر دست او قرار میگیرد با آنها نیز برخورد غیر انسانی و بد رفتاری میکند. آشکارست که اگر شخصی مردم را بد ببیند، مردم نیز با او محبت نمیکنند، بلکه با بدبینی و دشمنی با وی برخورد مینمایند.
ایشان بعداً میفرمایند: که بدتر ازین نیز وجود دارد و آن کسی است اگر شخصی خطایی در برابرش مرتکب شود و یا سخن نادرست بگوید، و باز عفو و بخش بخواهد، غدر او را نمی پذیرد.
خشم را فرو بردن و دیگران را عفو کرد با صفت سخاوت و مال خرج کردن در راه الله متعال رابطه عمیق دارد، و در اکثر احادیث هر روی آنرا یکجا ذکر می نماید.
در حدیث صحیح که مسلم روایت کرده است، پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده اند: سوگند یاد می کنم که صدقه دادن باعث کاهش مال نمی شود. ولی ما همیشه گرفتار این وسوسه میشویم که اگر مال خود را صدقه کنیم، نزد ما چیزی نمی ماند تا پس اندازه کنیم، ولی عملاً تا امروز هیچ جایی ندیده ایم که کسی در راه الله مال مصرف کند و اینکار باعث کاستن از سرمایه شان گردد.
در همین حدیث میفرماید: ناممکن است که کسی خطای دیگران را عفو کند و در عزت و مقام او افزون نگردد، بلکه برعکس عزت و وقار او چندین برابر افزایش یافته است.
انسان کاهگاهی فکر میکند که فلان شخص بر خلافم چنین و چنان گفت، اگر من انتقام خود را نگیرم شخصیتم خدشه دار میشود و وقار و عزتم زیر سوال میآید. اما رسول الله صلی الله علیه وسلم این پندار غلط را نفی نموده و با تأکید میفرمایند؛ هرگز چنین نخواهد شد، از دادن صدقه در مال انسان هیچ نوع کمی نمیآید و در نتیجۀ عفو کردن دیگران هیچ صدمهای به وقار و عزت تان وارد نمیشود. بلکه الله عزوجل مال او را هم افزایش میدهد و عزت او را نیز زیاد می کند. به همین منوال اگر کسی تواضع اختیار می نماید و خود را در برابر دیگران کمتر میداند. الله عزوجل او را بلند می برد احترام و وقار او را نزد مردم افزون می سازد.
این سه نکته در یک حدیث کنار هم ذکر گردیده است و از سیاق کلام فهمیده می شود که مصرف کردن مال در راه الله و معاف کردن خطای دیگران از یک صفت مشترک ریشه میگیرد و با هم در ارتباط است. یعنی عفو کردن دیگران از فراخی سینه و پاکی و بی آلایشی قلب نشأت میکند و موجودیت همین صفات در وجود انسان است که باعث مغفرت الهی نیز میگردد. قرآن مجید زمانی که از طلبگاران مغفرت و رضای الهی صحبت میکند، یک صفت مهم آنها را بیان نموده و میگوید که آنها کسانی اند که خشم خود را فرو می برند و از خطای دیگران میگذرند.
وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ (۱۳۳) الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ (۱۳۴) [آل عمران : ۱۳۳ ، ۱۳۴]
و به سوى آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى كه پهنايش [به وسعتِ] آسمانها و زمين است بشتابيد؛ بهشتى كه براى پرهيزكاران آماده شده است(۱۳۳) آنان كه در گشايش و تنگ دستى انفاق ميكنند ، و خشم خود را فرو ميبرند و از [خطاهاىِ] مردم در ميگذرند و خدا نيكوكاران را دوست دارد. (۱۳۴)
در سلسلۀ واقعه افک میخوانیم که در میان منافقین یک تعداد مؤمنان نیز درین گناه شریک شدند. چون دروغ و افترای منافقان ثابت گردید، ابوبکر صدیق رضی الله عنه سوگند یاد کرد که عطا و بخششی که به یکی نزدیکانش میداد و او نیز از جملة مؤمنانی بود که مرتکب خطا گردیده و در افترا شریک شده بود، قطع کند، الله عزوجل ایشان را منع نموده و فرمود:
وَلَا يَأْتَلِ أُولُو الْفَضْلِ مِنْكُمْ وَالسَّعَةِ أَنْ يُؤْتُوا أُولِي الْقُرْبَى وَالْمَسَاكِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ [النور : ۲۲]
و از ميان شما كسانى كه دارندگان ثروت و گشايش مالى هستند ، نبايد سوگند ياد كنند كه از انفاق مال به خويشاوندان و تهى دستان و مهاجرانِ در راه خدا دريغ ورزند ، و بايد [ بدى آنان را كه براى شما مؤمنان توانگر سبب خوددارى از انفاق شده ] عفو كنند و از مجازات درگذرند؛ آيا دوست نميداريد خدا شما را بيامرزد ؟ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است
ابوبکر صدیق رضی الله عنه با شنیدن این آیت فرمود: بلی یا الله متعال دوست دارم که گناهانم بخشیده شود و آن عطای که به شخص مذکور میداد دوباره جاری کرد.
انسان از یک طرف مرتکب صد ها گناه میشود و از صبح تا شام مرتکب هر نوع ناشکری و کفران می شود، مگر باز هم دست بلند کرده دعا میکند و از الله متعال امیدوار است که مورد عفو قرار گیرد و مغفرت شود. از سوی دیگر اگر شخص دیگری مرتکب کاری گردد و یا سخنی بگوید که با مزاجش برابر نباشد فوراً خشم گرفته و حاضر نمیشود که از خطای او بگذرد و عذرش را بپذیرد! ولی آیا دوست ندارند که الله عزوجل گناهان شما را عفو و مغفرت کند؟! پس انسان که همیشه در برابر الله عزوجل عاجز، فقیر گنهکار و محتاج مغفرت است چگونه میتواند از گناه دیگران که پوزش میخواهد، گذشت و عفو نکند؟
با در نظر داشت اهمیت این قضیه است که رسول الله صلی الله علیه وسلم در روایات زیادی به عفو و گذشت ترغیب کرده اند. چنانچه می فرمایند.
عَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ قَالَ لَقِيتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ لِي يَا عُقْبَةُ بْنَ عَامِرٍ صِلْ مَنْ قَطَعَكَ وَأَعْطِ مَنْ حَرَمَكَ وَاعْفُ عَمَّنْ ظَلَمَكَ(مسند أحمد)
از عقبه بن عامر روایت است که با رسول الله صلی الله علیه وسلم مقابل شدم، ایشان فرمودند: ای عقبه بن عامر صلة رحم را برقرار کن با کسی که از تو میبرد و بده به کسی که ترا محروم میگرداند و از کسی که بر تو ظلم میکند عفو و گذشت کن.
در روایات دیگری می فرماید که این صفات از جملۀ مکرم ترین صفات اخلاقی است و جای دیگری تصریح می کند که صاحب بهترین اخلاق کسی است که همین سه صفت را داشته باشد و میفرماید که کسیکه این صفات را دارا بوده و این کار ها را انجام میدهد، الله عزوجل او را در آخرت عفو و مغفرت نموده و درجاتش را بلند میگرداند، هر چیزی که بخواهد برایش میدهد و آن ذاتی برایش مهمانی میدهد که غفور و رحیم است.
اگر ما می خواهیم که این زندگی مختصر دنیایی را با امن و امان و با سکون و محبت بگذرانیم یگانه طریقه آن چنین است، که انسان خود را وقف خدمت دیگران گرداند و عفو و گذشت و محبت با دیگران را در پیش بگیرد. قرآن کریم همین نسخه را بدست ما میدهد و می فرماید بدی را با بهترین نیکی دفع کنید، بزودی خواهید دید که آنکه دشمن و عداوت با شما دارد، دوست گرم و صمیمی تان خواهد شد.
وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ [فصلت : ۳۴]
نيكى و بدى يكسان نيست. [بدى را ] با بهترين شيوه دفع كن [با اين برخورد متين و نيك] ناگاه كسى كه ميان تو و او دشمنى است [چنان شود] كه گويى دوستى نزديك و صميمي است.
ابن عباس رضی الله عنه در تفسیر این آیت میفرماید: بهترین صبر آنست که چون کسی در برابر انسان مرتکب ظلم و تجاوز گردد و یا رفتار ناشایسته نماید، انسان صبر نموده و جواب بدی را با خوبی بدهد. و سخن دیگر اینکه اگر تکلیفی از سوی کسی به انسان برسد و او را عفو نماید، الله عزوجل وعده داده است که زندگی مملؤ از امنیت و سکون برایش میدهد و قلب دشمنان را نرم ساخته و به دوست صمیمی مبدل می سازد.
درین راستا اسوه و مثالی را که پیامبر صلی الله علیه وسلم تقدیم کرده اند بهترین نمونه ها برای پیروی میباشد. آن تمام دشمنانی که سالهای سال در پی جان ایشان بودند، ایشان را از خانه و کاشانۀ شان اخراج کردند، در راه شان خار فرش کردند، آنقدر سنگباران کردند که بدن مبارک شان خون آلود شد، بالآخره دندان مبارک شانرا شکستاندند، اما آخر الامر تمام آنها بحضور شان آمده از بهترین همراهانه مخلص شان شدند. این تغییر کلی در نتیجۀ عملکرد و روش پیامبر صلی الله علیه وسلم بود که بدی را با خوبی جواب میداد و کسانی را که مرتکب غلطی میشد عفو میکرد.
سفر ایشان به طائف واقعۀ خیلی معروف است. ایشان در سال دهم بعثت بعد از آنکه تمام امیدش از مکه بریده شد و ابو طالب و همسر مهربان شان خدریجه رضی الله عنها وفات یافتند و اهل مکه دیگر برای شنیدن سخنان شان آمده نبودند، کسانی که قابل ایمان آوردن بودند ایمان آوردند و آنهاییکه مخالفت می ورزیدند، بر مخالفت خود سر سختانه ادامه دادند…
پیامبر صلی الله علیه وسلم به این امید رهسپار طایف شدند که شاید درین سرزمین جدید دعوتش را لبیک بگویند و برای شان مرکزی درست شود که از آنجا دعوت خود را نشر نماید.
سرداران طایف با بسیار حقارت و سلوک ذلت آمیز با ایشان برخورد کردند، سخنان حقارت آمیز گفته و ایشان را مورد تمسخر قرار دادند. آنها به این اکفتاء نکردند بلکه او با شان و بی خردان را تحریک نمودند که ایشان را سنگباران کنند. در اثر سنگهای آنها جسم مبارک شان خود آلود شد و آنقدر خون رفت که بوتهای شان از خون پر شد. پیامبر صلی الله علیه وسلم خسته و بیحال به باغی پناه برد. در آنجا یک غلامی که دین عیسوی داشت نزدیک شده و زخم های شانرا شست و خوشۀ انگوری را برایشان پیش کرد در روایات صحیح آمده است که سایۀ ابر فرا رسید و چون بالا نگریست جبرئیل علیه السلام را دید. جبرئیل گفت: ای محمد امروز برخوردی که اهل طایف با تو کردند تمام آنرا الله متعال مینگریست. اینک همراه من فرشته های کوها را فرستاده است تا هر حکمی که بدهی آنها تعمیل کنند. بعد از آن فرشته های کوه ها گفتند: الله عزوجل ما را بخدمت تو فرستاده است. اگر بخواهی و حکم کنی تمام وادی طایف را بین دو کوه خورد سازیم.
بگوئید این گونه قوت بزرگ در اختیار چه کسی قرار گرفته است؟ پیامبر صلی الله علیه وسلم ظاهراً هیچ قوت مادی نداشت، اما فرشته ها منتظر فرمان ایشان بودند تا کسانی را که ایشانرا سنگباران کردند، بدن شانرا خون آلود کردند، دشنام دادند و استهزاء کردند با تمام هست و بود شان در میان دو کوه قرار داده و نابود گرداند اما پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: نه، شاید از اولادۀ آنها کسانی به دنیا بیایند که دعوت اسلام را بپذیرند. در نتیجۀ همین برخورد مملؤ از گذشت و محبت بود که بعد ها تمام مردم طایف ایمان آوردند و تمام عرب پیرو و تابع ایشان شدند.
پیامبر صلی الله علیه وسلم با همراهان خویش آنقدر گذشت می نمود که حتی در مواقعی که تصور عفو و گذشت را نمی توانیم ایشان از عفو و گذشت کار گرفته اند.
بعد از صلح حدیبیه کفار مکه از مفاد معاهدهای که صورت گرفته بود، خلاف ورزی کردند. پیامبر صلی الله علیه وسلم به صورت مخفیانه و بی سر و صدا برای فتح مکه آمادگی می گرفت و میخواستد که به صورت ناگهانی بر مکه یورش برده و بدون خونریزی مکه را فتح کنند و برای تصرف حرم مکی یک قطره خون هم نریزد. بر اساس همین پلان با خاموشی کامل آمادگی میگرفت. حاطب بن ابی بلتعۀ بخاطری اینکه بر قریش منتی گذاشته و بعضی اقربای خود را در مکه مورد حفاظت قرار دهد، نامهای نوشته و به مردم مکه خبر داد که پیامبر صلی الله علیه وسلم بر مکه حمله میکند و شما بفکر نجات خویش شوید.
این خط را به یک زن سپرد تا آنرا به مکه برساند، الله عزوجل ذریعۀ وحی به پیامبر صلی الله علیه وسلم خبر داد و ایشان بلافاصله علی رضی الله عنه و یک صحابی دیگر را به دنبال آن فرستاد. آنها بعد از طی مسافتی آن زن را گرفتار نموده آن خط را از نزدش گرفتند و بحضور پیامبر صلی الله علیه وسلم رسانیدند.
عمر رضی الله عنه فوراً گفت: اجازه بدهید که گردن او را بزنم! پیامبر صلی الله علیه وسلم گفت کمی صبر کن و حاطب را نزد خود خواست و پرسید که چرا چنین کاری را کردی؟
حاطب گفت: من انسان خیلی ناتوان و بیکس هستم. غیر از من کسانی که اینجا حضور دارند اقربا و نزدیکان شان در مکه هستند و آنها میتوانند که خانه و گاشانۀ شانرا حفاظت نماید. من فکر کردم که تو پیامبر الله هستی و مطابق فرمان الله متعال حرکت میکنی و درین که مکه برایت فتح میشود هیچ شکی وجود ندارد. و این کاری که میکنیم هیچ تأثیری بر فتح مکه نمیگذارد. لذا خواستم تا منتی بر قریش بگذارم تا زن و فرزندم را حفاظت کنند…
پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: او راست میگوید. عمر رضی الله عنه گفت ای رسول الله اجازه بدهید تا گردن او را بزنم! پیامبر صلی الله علیه وسلم سخن عمر را رد کرده و گفت ای عمر تو نمیدانی که او از جملۀ اصحاب بدر است و الله عزوجل در قلب اهل بدر اخلاص را گذاشته و نیت های شان را درست کرده است. به همین خاطر گناه آنها قابل عفو است و الله عزوجل آنها را عفو کرده است. با شنیدن این سخن اشک از چشمان عمر رضی الله عنه جاری شد و بر آنچه گفته بود اظهار پیشمانی کرد.
می بینیم که رسول الله صلی الله علیه وسلم چگونه با بردباری و خونسردی در مورد حوادث تحقیق می نماید، با اصحاب کرام برخورد مملؤ از شفقت داشته از حسن ظن کار می گیرند، جایگاه آنها و شخصیت و سوابق آنها را در نظر گرفته خطای شانرا عفو می کند و اینرا نیز ابراز میدارد که آنها مستحق عفو و بخشش هستند.
در مسایل خورد و بزرگ روش پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز همینگونه بود. مردم به ایشان تکلیف میرساندند، به ایشان طعنه می زدند، سخنان ناسزا میگفتند، باز دشمنان، منافقان و یهودیان نزد شان میآمدند. حتی کسانی که پیامبر صلی الله علیه وسلم از نفاق شان آگاه بود به ایشان مراجعه میکرد، اما پیامبر صلی الله علیه وسلم به یکی شان هم سخن درشت نگفتند و جواب سرد ندادند.
روزی یک یهودی بجای «السلام علیکم» «السام علیکم» گفت. عایشه رضی الله عنها جواب سختی به وی داد. پیامبر صلی الله علیه وسلم گفت: ای عایشه! الله عزوجل نرمی و رفق را دوست دارد و بر نرمی تمام خوبی ها موقوف است، پس نرمی اختیار کن و سختی مکن.
انس بن مالک رضی لله عنه خادم رسول الله صلی الله علیه وسلم بودند، او میگوید: من ده سال در خدمت رسول الله صلی الله علیه وسلم بودم درین مدت کوچکترین اظهار نارضایتی نکرد. و کاری را که نکردم نگفت: چرا نکردی و آنچه را انجام داده بودم نگفت که چرا چنان کاری کرده ام. و درین مدت هیچ شکایتی از من نداشت.
عفو و گذشت جوانب مختلف دارد، عفو با دشمنان هم میشود و با دوستان نیز صورت می گیرد، داخل خانه هم بوده میتواند بیرون خانه نیز، با ملازمین و زیردستان نیز و همسایه ها اهل منطقه نیز.
کسی اگر کار غلط را مرتکب میشود و یا سخنی نادرست می گوید یا کاری را انجام میدهد که مورد پسند ما نمی باشید، درین صورت ها عفو کردن نشانۀ فیاضی و سخاوت است.
یک جانب عفو در رابطه با قرض دادن است. در بین ما انسانهای ضرورت مند و طلب کنندگان قرض وجود دارد. و هر شخصی تجربۀ قرض دادن و قرض گرفتن را دارد. قرآن کریم تأکید می کند که اگر میتوانید قرض را معاف کنید در غیر آن حتماً مهلت بدهید. در ذخیرۀ احادیث نبوی درین مورد ارشادات زیادی وجود دارد. چنانچه در یک روایت میخوانیم:
عَنْ أَنَّ حُذَيْفَة قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ تَلَقَّتْ الْمَلَائِكَةُ رُوحَ رَجُلٍ مِمَّنْ كَانَ قَبْلَكُمْ فَقَالُوا أَعَمِلْتَ مِنْ الْخَيْرِ شَيْئًا قَالَ لَا قَالُوا تَذَكَّرْ قَالَ كُنْتُ أُدَايِنُ النَّاسَ فَآمُرُ فِتْيَانِي أَنْ يُنْظِرُوا الْمُعْسِرَ وَيَتَجَوَّزُوا عَنْ الْمُوسِرِ قَالَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ تَجَوَّزُوا عَنْهُ( صحيح مسلم)
از حذیفه رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: فرشته ها روح مردی از امتهای قبلی را قبض میکردند، پس از وی پرسیدند که آیا هیچ کار نیکی نمودهای؟ او گفت: نه! باز گفتند خوب فکر کن. او گفت: من به مردم قرض میدادم و باز به غلام های خود میگفتم که انسانهای تنگدست را مهلت بدهید و از آنکه دستش باز است بگذرید… . رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: الله عزوجل به فرشته ها فرمان داد که از گناهان وی بگذرید.
پس برای ما نیز لازم است که قرض داران را معاف کنیم و برای آنها سهولت لازم را فراهم کنیم و کسانی که در برابر ما مرتکب کار نادرستی میشوند، از آن بگذریم. البته در شریعت اسلامی گرفتن انتقام و عوض کاملاً جایز است. زیرا اگر عفو و گذشت را در هر صورت بالای انسان لازمی بگردانیم و بگویم که در هر حالت باید تجاوز کننده را مورد عفو قرار بدهد، این پندار کاملاً بر خلاف فطرت انسانی و منافی با روابط با همی در جامعه می باشد. الله عزوجل می فرماید:
وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا [الشورى : ۴۰]
پاداش بدى [چون قتل و زخم زدن و اتلاف مال] مانند همان بدى است.
قرآن کریم دستور میدهد که قصاص و عوض بد رفتاری را گرفته میتوانید اما باید برابر با بد رفتاری باشد که با شما صورت گرفته است. مراعات کردن این شرط در قصاص، خیلی مشکل است زیرا انسان هر قدر فکر کند باز هم نمیتواند که اندازۀ بدی را تعین نماید. البته در امور مادی میتوان تا حدی آنرا تعین کرد مثلاً اگر صد افغانی را گرفته باشد میتوان عوض آنرا صد افغانی بگیریم، ولی اگر زده است و یا دشنام داده چگونه تعین کرده میتوانیم که چقدر در دو ذلت را احساس کرده ایم و اگر جانب مقابل را بزنیم یا دشنام دهیم چقدر دردمند می شود؟ معلوم است که مقدار آنرا درین دنیا تعین کرده نمی توانیم.
یک صحابی حضور رسول الله صلی الله علیه وسلم آمده و عرض کرد: یا رسول الله من غلام و نوکر دارم آنها خیانت میکنند و کارهای ناشایسته را مرتکب میشوند. من هم با آنها زشت رفتاری نموده و گاهی آنها را می زنم. حساب من با آنها چگونه خواهد بود؟ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: اعمال تو بعهدۀ خودت و از آنها بعهدۀ خودشان است. کاری که آنها مرتکب میشوند حساب آنرا میدهند و کاری را که تو مرتکب میشوی خودت حساب میدهی. اگر این دو کار با هم مساوی بود، نجات مییابی ولی اگر اضافه روی و ظلم کرده بودی، عوض و قصاص آنرا حتماً در روز قیامت میپردازی! صحابی با شنیدن این سخن بخود فرو رفته و گفت: من تباه خواهم شد! چگونه میتوانم تعین کنم که من در عوض گرفتن اضافه روی نکرده ام؟
او از آنجا خاموشانه بیرون شده و لحظاتی بعد برگشت و عرض کرد که یا رسول الله: چاره ای جز این ندیدم که تمام آنها را آزاد سازم. زیرا نمیدانستم که در گرفتن قصاص با چه کسی و از سوی کدام یک تجاوز صورت گرفته است و من نمیخواهم که بحضور الله عزوجل در حالی بروم که بالای کسی تجاوز کرده باشم.
بنابرین گرفتن انتقام و قصاص جایز است. اما باید مساوات و برابری حتماً مراعات گردد. قرآن کریم از یک طرف اعلان میدارد که عوض و قصاص بدی باید به اندازۀ بدی باشد و از سوی دیگر در جهت عفو و گذشت ترغیب میدهد و می فرماید:
فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ [الشورى : ۴۰]
ولى هر كه بگذرد و [ ميان خود و طرف مقابلش را ] اصلاح نمايد . پاداشش بر عهده خداست.
عفو نمودن نزد الله متعال اجر نهایت بزرگ دارد. رسول الله صلی الله علیه وسلم به پذیرفتن عذر دستور میدهند و یعنی اگر برادرتان عذر نموده و اظهار داشت که فلان کار به غلطی از من صادر شد و فلان سخن را گفته ام حتماً باید عذر او را بپذیرید. رسول الله صلی الله علیه وسلم میفرماید:
من أتاه أخوه متنصلا فليقبل ذلك منه محقا كان أو مبطلا فإن لم يفعل لم يرد علي الحوض (المستدرك على الصحيحين للحاكم – عن ابی هريرة)
کسی که برادرش به عذر نزد او میآید باید عذرش را پذیرفته و او را عفو کند، برحق باشد یا بر باطل، اگر عذر او را نپذیرد، بر حوض کوثر نزد من آمده نمیتواند.